کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایقان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایقان
/'iqān/
معنی
یقین کردن؛ باور کردن؛ بیگمان دانستن؛ بیگمان شدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اطمینان، اعتقاد، باور، یقین
دیکشنری
conviction
-
جستوجوی دقیق
-
ایقان
فرهنگ نامها
(تلفظ: iqān) (عربی) به یقین دانستن ، بیگمان شدن ، بارور شدن ؛ حالت ذهن که امری را کاملاً درست میداند، یقین ؛ (در قدیم) ایمان .
-
ایقان
واژگان مترادف و متضاد
اطمینان، اعتقاد، باور، یقین
-
ایقان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'iqān یقین کردن؛ باور کردن؛ بیگمان دانستن؛ بیگمان شدن.
-
ایقان
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص ل .) بی گمان شدن ، باور کردن . 2 - (اِمص .) باور، یقین .
-
ایقان
لغتنامه دهخدا
ایقان . (ع مص ) (از «ی ق ن ») به یقین دانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24). بی گمان دانستن و بی گمان شدن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) : مکان علمست نفست را زبان اندیشه ٔ رهرونزولت پایه ٔ او نی عر...
-
جستوجو در متن
-
اعتقاد
واژگان مترادف و متضاد
ایقان، ایمان، باور، عقیده، گروش، وثوق، یقین
-
اطمینان
واژگان مترادف و متضاد
استظهار، اعتماد، ایقان، ایمان، ایمنی، تکیه، ثقه، خاطرجمعی، وثوق، یقین
-
باور
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتقاد، ایقان، ایمان، عقیده ۲. باورداشت، برداشت ۳. پذیرش، قبول ۴. زعم، گمان
-
یقین
واژگان مترادف و متضاد
۱. اطلاع، اطمینان، اعتقاد، ایقان، باور، بصیرت ۲. بیشبهه، بیگمان، حتمی، قطع، مسلم
-
بیقین
لغتنامه دهخدا
بیقین . [ ب ِ ی َ قی ] (ق مرکب ) بی گمان و بدون شک و حتماً و یقیناً. (ناظم الاطباء): استیقان ؛ بیقین دانستن . ایقان ؛ بیقین دانستن چنانکه هیچ گمانی نماند. (ترجمان القرآن ). رجوع به یقین شود.
-
تیقن
لغتنامه دهخدا
تیقن . [ ت َ ی َق ْ ق ُ ] (ع مص ) بی گمان شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). بی گمان دانستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). علم و آگهی یافتن بر چیزی .(از اقرب الموارد). بایقین شدن . بی گمانی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : با خود گفتم اگر ب...
-
موقن
لغتنامه دهخدا
موقن . [ ق ِ ] (ع ص ) (از «ی ق ن ») یقین دارنده و پندارنده . (ناظم الاطباء).یقین کننده . (غیاث ) (آنندراج ). بی گمان . (مهذب الاسماء) (یادداشت مؤلف ) (دهار). آوری . بی گمان در امری . باورکرده . گرویده . صاحب یقین . هستو. خستو : ناله ٔ گرگان خود را م...
-
حسین علی بهاء
لغتنامه دهخدا
حسین علی بهاء. [ ح ُ س َ ع َ ب َ ] (اِخ ) ابن عباس نوری بن بزرگ معروف به بهأاﷲ رئیس فرقه بهائیان . وی در محرم 1233 هَ . ق . / 1817 م . در تهران متولد و در مازندران بزرگ شد و به تهران آمد و دعوت باب را پذیرفت و جانشین وی گردید و پس از قتل ناصرالدین ش...
-
رافعی قزوینی
لغتنامه دهخدا
رافعی قزوینی . [ ف ِ ی ِ ق َزْ ] (اِخ ) محمدبن عبدالکریم بن فضل مکنی به ابوسعید بابویه ؛ حکیم خاقانی او را مدح کرده است . رضا قلیخان او را عارف و محققی واقف و حکیمی با ایمان و شاعری با ایقان شمرده و نوشته : وی والد امام الدین رافعی بوده و قطعه ٔ زیر ...