کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایشیک خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایشیک خانه
معنی
(نِ) [ تر - فا. ] (اِمر.) ادارة تشریفات سلطنتی .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایشیک خانه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) [ تر - فا. ] (اِمر.) ادارة تشریفات سلطنتی .
-
ایشیک خانه
لغتنامه دهخدا
ایشیک خانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) اداره ٔ تشریفات سلطنتی قاجاریان . (فرهنگ فارسی معین ).
-
واژههای مشابه
-
ایشیک آقاسی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹اشیکآقاسی› [قدیمی] 'išik[']āqāsi ۱. داروغۀ دیوانخانه.۲. حاجب دربار پادشاه.۳. در دورۀ صفویه، وزیر دربار و رئیس تشریفات دربار و مٲمور نظموترتیب مجلس پادشاه.
-
ایشیک آقاسی
فرهنگ فارسی معین
[ تر. ] (اِ.) 1 - حاجب دربار، رییس دربار. 2 - داروغة دیوانخانه .
-
ایشیک آقاسی
لغتنامه دهخدا
ایشیک آقاسی . (ترکی ، اِ مرکب ) ایشک آقاسی . رئیس بیرون . || حاجب دربار. رئیس دربار صفویان . || داروغه ٔ دیوانخانه . (فرهنگ فارسی معین ). داروغه ٔ دیوانخانه چه ایشیک به معنی فضای دروازه و آقاسی بمعنی سردار. (غیاث اللغات ) (از آنندراج ) : فی الحال با ...
-
ایشیک آقاسی باشی گری
لغتنامه دهخدا
ایشیک آقاسی باشی گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) ایشیک آقاسی باشی بودن . شغل ایشیک آقاسی باشی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
ایشیک آقاسی گری
لغتنامه دهخدا
ایشیک آقاسی گری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) ایشیک آقاسی بودن . شغل ایشیک آقاسی . (فرهنگ فارسی معین ).
-
جستوجو در متن
-
درخانه
لغتنامه دهخدا
درخانه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ سلاطین و امرا که در عرف هند دربار گویند. (آنندراج ). دربار پادشاهی . سرای سلطنتی . (ناظم الاطباء). خانه ٔ شاه . دربار شاه . || (اصطلاح دوره ٔ قاجاریه ) دارالحکومه . || هر یک از ادارات دولتی . (یادداشت مرحوم...
-
دولت خانه
لغتنامه دهخدا
دولت خانه . [ دَ ل َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانه ٔ دولت و اقبال : ز دولت خانه ٔ این هفت فغفور سخن را تازه تر کردند منشور. نظامی .هر روز... دست اقبال در دولت خانه ٔ تازه بر وی می گشاد. (المضافات الی بدایعالازمان ص 2). || بارگاه و کوشک و خانه . (ناظم ا...
-
کاخ صاحبقرانیه
لغتنامه دهخدا
کاخ صاحبقرانیه . [ خ ِ ح ِ ق َ نی ی َ / ی ِ ] (اِخ ) از کاخهای دوره ٔ ناصری . محمدشاه غازی پدر ناصرالدین شاه در قلعه ٔ محمدیه درگذشت . این قلعه که کاخ ییلاقی محمدشاه بشمار میرفت ، کنار جاده ٔ اوین ، بفاصله ٔ دویست قدم در شمال غربی باغ فردوس واقع بود ...
-
درگاه
لغتنامه دهخدا
درگاه . [ دَ ] (اِ مرکب ) (از: در + گاه ، پسوند مکان ) درگه . آن جای خانه که در است . مقابل پیشگاه . (یادداشت مرحوم دهخدا). آستانه ٔ در و جلو در و حضرت عتبه . (ناظم الاطباء). معرب آن درقاعة باشد. (از دزی ). در و باب . (ناظم الاطباء). جای در. مدخل . ج...
-
دانگ
لغتنامه دهخدا
دانگ . (اِ) شش یک چیزی . سدس چیزی . یک قسمت از شش قسمت چیزی . دانگی . دانق . (زمخشری ). یک بخش از شش بخش چیزی . یک ششم چیزی . یک حصه از شش حصه ٔ چیزی :- پنج دانگ از ششدانگ ؛ پنج ششم آن . پنج سدس آن .- چهاردانگ از ششدانگ ؛ دوثلث آن . دو سوم آن .- دو...