کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایسار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایسار
/'isār/
معنی
۱. توانگر شدن؛ بینیاز شدن.
۲. آسان شدن.
۳. به آسانی زاییدن زن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایسار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'isār ۱. توانگر شدن؛ بینیاز شدن.۲. آسان شدن.۳. به آسانی زاییدن زن.
-
ایسار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص ل .) فراخ دست شدن ، توانگر گشتن . 2 - (اِ مص .) توانگری .
-
ایسار
لغتنامه دهخدا
ایسار. (ع مص ) (از «ی س ر») توانگر گردیدن و بی نیاز گشتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ). || بآسانی زادن زن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
ایسار
واژهنامه آزاد
توانگری، مال دار بودن
-
واژههای همآوا
-
ایثار
فرهنگ نامها
(تلفظ: isār) (عربی) برگزیدن ، بخشش ، عطا ، کرامت کردن ؛ نفع دیگری با دیگران را بر نفع خود ترجیح دادن، گذشت کردن از حق خود برای آن که دیگری یا دیگران به حق خود برسند ، از خود گذشتگی .
-
ایثار
واژگان مترادف و متضاد
۱. جانبازی، فداکاری، قربانی ۲. گذشت
-
ایثار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'isār ۱. بذل کردن.۲. دیگری را بر خود برتری دادن و سود او را بر سود خود مقدم داشتن.۳. قوت لازم و مایحتاج خود را به دیگری بخشیدن.
-
ایثار
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (مص م .) 1 - بخشیدن . 2 - دیگری را بر خود برتری دادن . 3 - از خود گذشتن .
-
ایثار
لغتنامه دهخدا
ایثار. (ع مص ) ائثار، برگزیدن . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ص 24) (تاج المصادر بیهقی ). غرض دیگران را بر غرض خویش مقدم داشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برگزیدن یعنی منفعت غیر را بر مصلحت خود مقدم داشتن و این کمال درجه ٔ سخاو...
-
جستوجو در متن
-
یسرة
لغتنامه دهخدا
یسرة. [ ی َ س َ رَ ] (ع اِ) خطهای از هم گشاده ٔ کف دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از فقه اللغة فراء ص 39). || داغ دو ران . ج ، ایسار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). || خطهای داغ در رانها. ج ، ایسار. (ناظم الاطباء).
-
یاسر
لغتنامه دهخدا
یاسر. [ س ِ ] (ع ص ) شترکش که گوشت بهره بهره کند. (از منتهی الارب ) (آنندراج ).شترکش . (ناظم الاطباء). کشنده ٔ شتر. جزار. (از اقرب الموارد). || قسمت کننده ٔ جزور قمار. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنکه جزور قمار راتصدی می کند. (از اقر...
-
الأم
لغتنامه دهخدا
الأم . [ اَ ءَ ](ع ن تف ) لئیم تر. فرومایه تر. ناکس تر: والخوز الأم الناس و اسقطهم نفساً. (معجم البلدان ج 3 ص 487 س 17).- امثال : الأم من ابن قرصع ؛ و ابن قرصع لئیمی بود در یمن و قرضع نیز روایت شده است . (منتهی الارب ) (مجمع الامثال ). الأم من ا...
-
عرب
لغتنامه دهخدا
عرب . [ ع َ رَ ] (اِخ ) دسته ای از مردم خلاف عجم ، و مراداز عجم هر کسی است که غیر عرب باشد از فرس و ترک و فرنگ و جز آنها و لفظ عرب مؤنث است بر تأویل طائفه : یقال عرب العاربة و العرب العرباء. ج ، اَعرُب ، عُروب . و گفته شده است عرب شهرنشینانند، و گف...