کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایداء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایداء
لغتنامه دهخدا
ایداء. (ع مص ) (از «ادی ») یاری دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء) (المصادر زوزنی ). || قوت گرفتن مرد بسلاح و قوت دادن : ادی الرجل . لازم و متعدی . (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). تمام سلاح شدن . (المصادر زوزنی...
-
ایداء
لغتنامه دهخدا
ایداء. (ع مص ) (از «ودی ») هلاک گردیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). هلاک شدن . (منتهی الارب ). || مرگ فرا رسیدن . (منتهی الارب ). یقال : اودی به الموت ؛ ای ذهب به . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فرا رسیدن مرگ کسی را. (...
-
واژههای همآوا
-
ایداع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'idā' به ودیعت گذاشتن مالی در نزد کسی؛ ودیعه گذاشتن؛ سپردن.
-
ایداع
لغتنامه دهخدا
ایداع . (ع مص ) (از «ودع ») ودیعت نهادن به کسی و پذیرفتن از کسی ودیعت را، هو من الاضداد. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). حفاظت مال خود را به دیگری سپردن . (تعریفات ). || صلح کردن میان قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (از «ی...
-
جستوجو در متن
-
ائداء
لغتنامه دهخدا
ائداء. [ اِءْ ] (ع مص ) رجوع به ایداء شود.
-
مؤدی الیه
لغتنامه دهخدا
مؤدی الیه . [ م ُ ءَدْ دا اِ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ) نعت مفعولی از ایداء. پرداخت شده به او. ادا کرده شده بر او. آن که بدو وام یا طلب پرداخت گردد؛ تاجری که مالیات می دهد مؤدی است ، و وزارت دارایی که مالیات را می گیرد، مؤدی الیه است . (از یادداشت مو...