کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایاز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایاز
/'ayāz/
معنی
۱. نسیم شب.
۲. نسیم سرد؛ باد خنک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ایاز
فرهنگ نامها
(تلفظ: ayāz) هوای خنک متحرک ، نسیم .
-
ایاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ایاس› 'ayāz ۱. نسیم شب.۲. نسیم سرد؛ باد خنک.
-
ایاز
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (اِ.) = ایاس : 1 - نسیم ، باد خنک . 2 - شبنم .
-
ایاز
لغتنامه دهخدا
ایاز. [ اَ ] (اِخ ) نام غلام سلطان محمود : رفته ایاز بر در محمود زاولی طالب معاش غزنی و زاولستان شده . خاقانی .یافته در نغمه ٔ داودسازقصه ٔ محمود و حدیث ایاز. نظامی .یکی خرده بر شاه غزنین گرفت که حسنی ندارد ایاز ای شگفت . سعدی .دست مجنون و دامن لیلی ...
-
واژههای مشابه
-
آیاز
لغتنامه دهخدا
آیاز. (اِخ ) ایاز. آیازاویماق . نام غلام محمودبن سبکتکین . این غلام برای کثرت فِراست و هوش و جنگجوئی و هم زیبائی و جمال محبوب سلطان بود : نکند کار تیر آیازی شل هندی ّ و نیزه ٔ تازی . ابوالفرج رونی .کاندر این راه جمله را شرط است عشق محمود و خدمت آیاز....
-
اَیاز
لهجه و گویش تهرانی
هوای صاف بعد از باد و باران ،نسیم .
-
اَیاز
لهجه و گویش تهرانی
نسیم خنک
-
همه ایاز
لغتنامه دهخدا
همه ایاز. [ هََ م ِ اَ ] (اِخ ) دهی است از بخش گوران شهرستان شاه آباد. دارای 35 تن سکنه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
چشمه ایاز
لغتنامه دهخدا
چشمه ایاز.[ چ َ م ِ اَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نجف آبادشهرستان بیجار که در 15 هزارگزی شمال خاوری نجف آبادو 2 هزارگزی جنوب شوسه ٔ بیجار به سنندج واقع شده و 36 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
محمود و ایاز
فرهنگ گنجواژه
عشق مذکر.
-
واژههای همآوا
-
عیاذ
لغتنامه دهخدا
عیاذ. (ع اِ) پناه . (غیاث اللغات ) : جایزه خواهم یکی کم بدهی اندکی گر ندهی بیشکی زایزد خواهم عیاذ. منوچهری .- عیاذاً باﷲ ؛ پناه بر خدا.(ناظم الاطباء) (از آنندراج ) : اگر عیاذاً باﷲ از مخالفان قصدی باشد بر این جانب . (تاریخ بیهقی ص 560). اگر عیاذاً با...
-
عیاذ
لغتنامه دهخدا
عیاذ. (ع مص ) پناه بردن و اندخسیدن . (از منتهی الارب ) (ازآنندراج ) (از ناظم الاطباء). ملتجی گشتن و پناه بردن . (از اقرب الموارد). || چسبیدن به چیزی ولازم شدن . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ملازم گشتن چیزی را. (از اقرب الموارد)....
-
عیاض
لغتنامه دهخدا
عیاض . (اِخ ) ابن عقبةبن سکون بن أشرس . جدی جاهلی بود و فرزندانش بطنی از کندة را تشکیل میدهند. (از الاعلام زرکلی از السبائک ).