کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
آیار
لغتنامه دهخدا
آیار. (ع اِ) ج ِ اَیر.
-
عیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عِیار] 'ayār ۱. میزان فلزی گرانبها در یک آلیاژ.۲. مقیاس سنجش چیزی؛ معیار.۳. میزان؛ اندازه.۴. [قدیمی، مجاز] خلوص؛ تازگی.۵. [قدیمی، مجاز] ترازو؛ ترازوی وزن کردن طلا و نقره.۶. (اسم مصدر) [قدیمی] سنجیدن میزان خالص بودن طلا یا نقره.
-
عیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] 'ayyār ۱. زرنگ؛ چالاک؛ تردست.۲. دزد.۳. هریک از عیاران که انسانهایی دلیر، جوانمرد، و حامی ضعفا بودهاند. Δ این طبقه در دورۀ عباسی در خراسان، سیستان، بغداد، و نواحی دیگر ظهور کردند.۴. [مجاز] جسور و بیپروا؛ کسی که بیپروا ز...
-
عیار
واژهنامه آزاد
دوست، یار، حامی، جوانمرد. || (پهلوی) ایار. || دزد، راهزن، حرامی.
-
جستوجو در متن
-
Iyar
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ایار
-
حزیران
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع - سر . ] (اِ.) ماه نهم از سال سریانی ، بین ایار و تموز.
-
عیار
واژهنامه آزاد
دوست، یار، حامی، جوانمرد. || (پهلوی) ایار. || دزد، راهزن، حرامی.
-
ایارگیر
لغتنامه دهخدا
ایارگیر. [ اَ ] (نف مرکب ) محاسب . (آنندراج ). آمارگیر. محاسب . (اشتینگاس ). رجوع به ایار و اوارجه و ایاره گیر شود.
-
حزیران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُریانی] hazirān از ماههای سُریانی یا رومی، بین ایار و تموز؛ ماه ششم تقویم شمسی بعضی از کشورهای عربی، مطابق ماه ژوئن.
-
مای
لغتنامه دهخدا
مای . (اِ) یا ماه قیصری . اول آن مطابق است با اول ایار ماه رومی و سیزدهم ماه مه فرانسوی و بیست و چهارم اردیبهشت ماه جلالی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
اوغسطس
لغتنامه دهخدا
اوغسطس . [ اُ غ ُ طُ ] (اِ) اوت . اوگوست . یکی از ماههای فرنگیان ، از دهم مرداد تا دهم شهریور. ایار. (التفهیم ). رجوع به اوگوست شود.
-
آذار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سریانی] ‹آدار، اذار، آذر، اذر› 'āzār ماه سوم تقویم شمسی کشورهای عربی، بعد از شباط و قبل از نیسان، مطابق ماه مارس فرنگی. از ماههای سال سُریانی یا رومی؛ ماه اول بهار: ◻︎ این هنوز اول آذار جهانافروز است / باش تا خیمه زند دولت نیسان و ایار (...
-
علی دوعاجی
لغتنامه دهخدا
علی دوعاجی . [ ع َی ِ ] (اِخ ) ادیب و داستانسرا و روزنامه نگار بود و در تونس در سال 1327 هَ . ق . متولد شد و در 25 ایار (مه ) سال 1368 هَ . ق . درگذشت . وی داستانهای بسیاری به زبان عامیانه دارد. و نیز او راست : رحلة بین حانات البحر الابیض المتوسط. (ا...
-
مایه
لغتنامه دهخدا
مایه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) ماه ایار. (ابن البیطار در کلمه ٔ تُن ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ماه مه . ماه مه فرنگی . (یادداشت ایضاً) : و وافق یوم اقلا عناالمذکور اول یوم من مایه (رحله ٔ ابن جبیر، یادداشت ایضاً). و الفینا حصاد الشعیر بهذه الجهات فی هذ...
-
ایر
لغتنامه دهخدا
ایر. [ اَ ] (ع اِ) نره . ج ، ایور، آیار، آیر. (آنندراج ) (منتهی الارب ). آلت تناسل . (برهان ) (هفت قلزم ). ذکر و قضیب . (غیاث ). ذکر. (مهذب الاسماء). شرم مرد. قهبلس . زب .(یادداشت بخط مؤلف ). || فرزند نرینه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || من یطل...