کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ایارده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ایارده
/'ayārde/
معنی
تفسیر و شرح کتاب اوستا یا کتاب زند: ◻︎ چه مایه زاهد و پرهیزکار و صومعگی / که نَسَکخوان شده از عشقش و ایاردهگوی (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۲۲).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
exegesis
-
جستوجوی دقیق
-
ایارده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ayārde تفسیر و شرح کتاب اوستا یا کتاب زند: ◻︎ چه مایه زاهد و پرهیزکار و صومعگی / که نَسَکخوان شده از عشقش و ایاردهگوی (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۲۲).
-
ایارده
لغتنامه دهخدا
ایارده . [ اَ رْ / رِ دَ/ دِ ] (اِ) چگونگی پازند است (صحاح الفرس ). به معنی پازند است و پازند تفسیر زند که شرح و تفسیر اوستاست . (لغت نامه ٔ اسدی ص 477) اکارده . (یادداشت مرحوم دهخدا). اکرده . (یادداشت مرحوم دهخدا). برخی از مجوسان اگرده اش نیز خوانند...
-
واژههای مشابه
-
ایارده گوی
لغتنامه دهخدا
ایارده گوی . [ اَ رْ /رِ دَ / دِ ] (نف مرکب ) گوینده ٔ ایارده . خواننده ٔ ایارده . ایارده خوان . رجوع به ایارده شود : چه مایه زاهد و پرهیزکار صومعگی که نسک خوان شده بر عشقش و ایارده گوی .خسروانی .
-
جستوجو در متن
-
اگرده
لغتنامه دهخدا
اگرده . [ اَ گ َ دَ ] (اِخ ) همان ایارده است یا یارده . در التنبیه و الاشراف صریح هست که اگرده همان ایارده است (صورت هر دو در خط پهلوی یکسان است ). (یادداشت مؤلف ). رجوع به ایارده و اکارده شود.
-
اکارده
لغتنامه دهخدا
اکارده . [ اِرِ دَ ] (اِخ ) تحریف ایارده . اکرده . (یادداشت مؤلف ). پازند. تفسیر زند. رجوع به پازند و ایارده شود.
-
صومعگی
لغتنامه دهخدا
صومعگی . [ ص َ / صُو م َ ع َ / ع ِ ] (ص نسبی ) صومعه نشین : چه مایه زاهد پرهیزگار صومعگی که نسک خوان شد بر عشقش و ایارده گوی .خسروانی .
-
اکرده
لغتنامه دهخدا
اکرده . [ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) اکارده . ایارده . شرح و تفسیر کتاب زند. پازند. (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود.
-
نسک خوان
لغتنامه دهخدا
نسک خوان . [ ن ُ خوا / خا ] (نف مرکب )که نسک خواند. که اوستا خواند. زردشتی : چه مایه زاهد پرهیزگار صومعگی که نسک خوان شد از عشقش و ایارده گوی .خسروانی .
-
نسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: nask] ‹نسکا، نسکه› nask هریک از قسمتهای بیستویکگانۀ کتاب اوستا که بهمنزلۀ فصل و باب است و هر قسمت آن نام مخصوصی دارد: ◻︎ چه مایه زاهد و پرهیزکار و صومعگی / که نسکخوان شده از عشقش و ایاردهگوی (خسروانی: شاعران بیدیوان: ۱۲۲)، ◻︎ از ...
-
چگونگی
لغتنامه دهخدا
چگونگی . [ چ ِ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) طبیعت و طریقه ٔ هر چیز و کیفیت . (ناظم الاطباء). حال . وضع. طور. حالت . کیف . چونی . هویت . ماهیت . کیفیت : و کیفیت بود چون چگونگی چیزها. (کشف المحجوب سجستانی 17).... چگونگی حال قاید منجوق از وی پرسید. (تاریخ ب...
-
نسک
لغتنامه دهخدا
نسک . [ ن ُ ] (اِ) هر دفتر را نام باشد از دفاترپازند. (غیاث اللغات ). قسمی باشد از بیست ویک قسم کتاب زند منسوب به زردشت که هر قسم را نسک نام نهاده وهر نسک را به اسمی موسوم ساخته بدین تفصیل : اول ایتا، دوم اهو، سیم دیر، چهارم یوا، پنجم تار، ششم توش ،ه...
-
پازند
لغتنامه دهخدا
پازند. [ زَ ] (اِخ ) اصل کتاب است و ابستا گزارش . (فرهنگ اسدی ). تفسیر زند باشد و زند کتاب زردشت است و برعکس این هم گفته اند یعنی زند تفسیر پازند است و بعضی دیگر گویند زند و پازند دو کتاب است از تصنیفات ابراهیم زردتشت در آئین آتش پرستی و دیگری میگوید...
-
گویی
لغتنامه دهخدا
گویی . (ص نسبی ) منسوب به گوی . به شکل گوی . چون گوی . از گوی ، یعنی مدور. مانند گوی . (انجمن آرا) (آنندراج ). گرد. (ناظم الاطباء). کروی : سراسر سپهران گویی ، و ویژه و پاکند و مرده نمیشوند و همیشه گردنده اند. (نامه ٔشت مهاباد از انجمن آرا). || (ق ) ب...