کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکثار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اکثار
/'eksār/
معنی
۱. زیاد کردن؛ افزودن.
۲. زیادهروی.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
افزودن، بسیارکردن، پرگوی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکثار
فرهنگ واژههای سره
افزودن، بسیارکردن، پرگوی
-
اکثار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eksār ۱. زیاد کردن؛ افزودن.۲. زیادهروی.
-
اکثار
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص م .) بسیار کردن ، افزودن . 2 - بسیار گفتن . 3 - (مص ل .) پرمایه شدن .
-
اکثار
لغتنامه دهخدا
اکثار. [ اِ ] (ع مص ) افزودن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || بسیارمال کردن . (دهار). بسیارمال گردانیدن . (یادداشت مؤلف ) (المصادر زوزنی ). || بسیار گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). بسیار کردن...
-
واژههای همآوا
-
اکسار
لغتنامه دهخدا
اکسار. [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کَسر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به کسر شود. || ج ِ کِسر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به کسر شود. || جفنة اکسار؛ کاسه ٔ بزرگ بسیارپیوند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
اجزال
لغتنامه دهخدا
اجزال . [ اِ ] (ع مص ) ریش کردن پالان ، کوهان شتر را. (منتهی الارب ). || بسیار دادن . || اجزال عطا؛ اکثار بخشش . (منتهی الارب ). تمام کردن عطا. (تاج المصادر) (زوزنی ).
-
زیاده روی
لغتنامه دهخدا
زیاده روی . [ دَ/ دِ رَ ] (حامص مرکب ) طغیان . افراط. مبالغت . اکثار. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تجاوز از حد. افراط: در دادن انعام زیاده روی می کند. (فرهنگ فارسی معین ).
-
حجز
لغتنامه دهخدا
حجز. [ ح َ ج َ ] (ع اِ) نوعی بیماری روده که از بسیاری عطش پدید آید. (ناظم الاطباء). و هو ان یقبض امعائه و مصارینه من العطش و لایستطیع اکثار الطعم والشرب . (منتهی الارب ). || (مص ) به بیماری حجز مبتلا گردیدن . (منتهی الارب ).
-
منج زراوشان
لغتنامه دهخدا
منج زراوشان . [ م ُ ج ِ زِ وِ ] (اِمرکب ) تخم گلی است که آن را خیری می گویند. (برهان ) (آنندراج ). تخم گل خیری . (ناظم الاطباء). تخم خیری . (الفاظ الادویه ). تخمی است شبیه به نانخواه و سرخ و بالیده تر از آن و نزد بعضی تخم خیری بری است . مسکر و مفرح و...
-
پرگوئی
لغتنامه دهخدا
پرگوئی . [ پ ُ ] (حامص مرکب ) هَذرَمَه . درازنفسی . پرچانگی . روده درازی . پررودگی . وراجی . بسیارگویی . پرحرفی رجوع به پرگفتن شود.- پرگوئی کردن ؛ پرگفتن . بسیارگفتن . اکثار. اطناب کردن . زنخ زدن . پرچانگی کردن . روده درازی کردن . اذراع در کلام . تذ...
-
حفی
لغتنامه دهخدا
حفی . [ ح َ فی ی ] (ع ص ) نعت است از تحفایه . (منتهی الارب ). مهربان . تیمارکننده : اندرون زهر تریاک آن حفی کرد تا گویند ذواللطف الخفی . مولوی .|| دانا. عالم بسیار علم . || سؤال کننده ٔ به الحاح . الحاح کننده ٔ در سؤال . اکثار در پرسش حال . ج ، حفی...
-
سرمق
لغتنامه دهخدا
سرمق . [ س َ م َ ] (معرب ، اِ) معرب سرمه ، نام تره که آن را به هندی بتهوا گویند. (غیاث ) (آنندراج ). شرنگ و آن گیاهی است پهن برگ ، خوردن دو درهم تخم سائیده ٔ آن سه هفته تریاق است مر استسقا را و اکثار آن مورث هلاکت . (منتهی الارب ). معرب از سرمج فارسی...
-
قصب السکر
لغتنامه دهخدا
قصب السکر. [ ق َ ص َ بُس ْ س ُک ْ ک َ ] (ع اِ مرکب ) نیشکر، و آن گیاهی است که آب ساقه های آن شیرین است و آن را فشرده و شکر سازند. (از اقرب الموارد). نی شکر است ، در اول گرم و در دوم تر و آب اومسمن بدن و سدد و ملطف خون و منقی مثانه و مدر بول و رافع خش...