کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکتهال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اکتهال
/'ektehāl/
معنی
به میانسالی رسیدن؛ میانسالی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکتهال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ektehāl به میانسالی رسیدن؛ میانسالی.
-
اکتهال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) دو موی شدن . 2 - (اِمص .) دو مویی . 3 - میانه سالی .
-
اکتهال
لغتنامه دهخدا
اکتهال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) کهل گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کهل گردیدن و آن عمر ما بین سی و چهل است . (آنندراج ). به کهولت رسیدن . (المصادر زوزنی ) : چون عمر بهار به اکتهال رسیدی و نهار او به زوال مراجعت با مصیف به امضاء...
-
واژههای همآوا
-
اکتحال
فرهنگ واژههای سره
سرمه کشی، گیاه ناک
-
اکتحال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ektehāl سرمه به چشم کشیدن.
-
اکتحال
فرهنگ فارسی معین
(اِ تِ) [ ع . ] (مص م .) سرمه کشیدن .
-
اکتحال
لغتنامه دهخدا
اکتحال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) گیاه برآوردن گرفتن زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بدخواب شدن و پریدن خواب در شب . || اثر غم در چهره پدید آمدن . (از اقرب الموارد). || درشدت و سختی افتادن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ...
-
جستوجو در متن
-
کهل گردیدن
لغتنامه دهخدا
کهل گردیدن . [ ک َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) دوموی شدن : اکتهال ؛ کهل گردیدن . (منتهی الارب ). رجوع به اکتهال و کهل شود.
-
دومویه
لغتنامه دهخدا
دومویه . [ دُ ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ) آغاز سیاه و سپیدی موها. (ناظم الاطباء). دومو.- دومویه شدن ؛ شمط. اکتهال . آمیخته موی گشتن . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به دومو شود.
-
کهول
لغتنامه دهخدا
کهول . [ ک ُ ] (ع مص ) کهل گردیدن ، و کاهل اسم فاعل است از آن ، و یا ثلاثی مجرد آن ، فعل مرده ای است . (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). صاحب منتهی الارب در ذیل اکتهال آرد: کهل گردیدن و دومو شدن ، و هکذا قالوا و لایقال کهل من المجرد.
-
تزمخر
لغتنامه دهخدا
تزمخر. [ ت َ زَ خ ُ ] (ع مص ) در خشم آمدن و بانگ برزدن پلنگ . (از منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از المنجد) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). شکوفه آوردن و بلند شدن گیاه . (از متن اللغة). || امتلاء و اکتهال شباب . (از متن اللغة). انبوه شدن و بهم درپیچی...
-
زمخرة
لغتنامه دهخدا
زمخرة. [ زَ خ َ رَ ] (ع مص ) سخت شدن آواز. || در خشم آمدن پلنگ و بانگ برزدن او. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || شکوفه آوردن گیاه عشب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ص ، اِ) زن زانیه . (منتهی الارب ) (آنن...
-
مکتهل
لغتنامه دهخدا
مکتهل . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) نبت مکتهل ؛ گیاه به پایان درازی رسیده و سخت و قوی گردیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گیاه به نهایت رشد رسیده . (از اقرب الموارد). || دوموشده . (ناظم الاطباء). کهل گردیده و دوموشده . (از منتهی الارب ) (از...