کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اکارع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اکارع
فرهنگ واژههای سره
پاچه ها
-
اکارع
لغتنامه دهخدا
اکارع . [ اَ رِ ] (ع اِ) ج ِ کراع . پاچه های گاو و گوسفند. (از فرهنگ فارسی معین ). (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (غیاث اللغات ) (از صراح اللغة) (آنندراج ). ج ِ کراع و بفارسی پاچه نامند و بهترین آن پاچه ٔ گوسفند و بز یکساله است لزج و دیرهضم و بعد از ه...
-
جستوجو در متن
-
کوارع
لغتنامه دهخدا
کوارع . [ ک َ رِ ] (ع اِ) در تداول عامه ج ِ کُراع . (تاج العروس ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (مخزن الادویه ). اکارع .(تذکره ٔ ضریر انطاکی ). رجوع به کراع و اکارع شود.
-
اکارعی
لغتنامه دهخدا
اکارعی .[ اَ رِعی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب است به اکارع یعنی خرید و فروش پاچه های چهارپایان . (از انساب سمعانی ).
-
بالغاء
لغتنامه دهخدا
بالغاء. [ ل ِ ] (معرب ، اِ) معرب پایها. پاچها. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پایچه . (مهذب الاسماء). اکارع . بلغت اهل مدینه معرب پایها. (از تاج العروس ). معرب پایها. پاچه های گوسفند. (ناظم الاطباء).
-
تکرع
لغتنامه دهخدا
تکرع . [ ت َ ک َرْ رُ ] (ع مص ) وضو کردن جهت نماز. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لانه امرالماء علی اکارعه ؛ ای اطرافه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بمعنی وضو کردن و این مأخوذ از اکارع است که بمعنی پایچه باشد، چون در وضو دست ...
-
کراع
لغتنامه دهخدا
کراع . [ ک ُ ] (ع اِ) پاچه . پایچه . (مهذب الاسماء). پایچه ٔ گوسفند و گاو که باریک جای ساق است و آن بمنزله ٔ وظیف است مر اسب و شتر را مؤنث آید. ج ، اَکرُع ، اَکارِع . منه المثل : اعطی العبد کراعاً فطلب ذراعاً لان الذراع فی الید و هو افضل من الکراع ف...