کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
حسین آوی
لغتنامه دهخدا
حسین آوی . [ ح ُ س َ ن ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن الرضا آوی علوی . شاعر آخر سده ٔ هفتم و آغاز هشتم هجری . ادیب مترسل بود. او راست : ترجمه ٔ محاسن اصفهان از مفضل بن سعد مافروخی که به سال 729 هَ . ق . بپایان رسانیده و براون آن را در 1901 م .به انگلیسی ترجمه...
-
واژههای همآوا
-
عوی
لغتنامه دهخدا
عوی . [ ع َ ] (اِخ ) رجوع به عوی صیه شود.
-
عوی
لغتنامه دهخدا
عوی . [ ع َوْ وی ی ] (ص نسبی ) منسوب است به عوة، که بطنی است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ). و رجوع به عَوّة شود.
-
عوی
لغتنامه دهخدا
عوی . [ ع ُ وَی ی ] (اِخ ) نام جایگاهی است . (از معجم البلدان ) (از منتهی الارب ).
-
آوی
لغتنامه دهخدا
آوی . (اِخ ) نام یکی از پادشاهان مدیان که بنی اسرائیل او را بکشتند.
-
آوی
لغتنامه دهخدا
آوی . (ع ص ) مأوی ̍گیر.
-
آوی
واژهنامه آزاد
خانه ی سنتی ترکمن که اسکلت آن با چوب و بسیار هنرمندانه ساخته می شود
-
جستوجو در متن
-
avie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آوی
-
Ivy Leaguer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آوی لایگر
-
وی
فرهنگ فارسی عمید
(ضمیر) vey ضمیر مفرد غایب؛ او؛ اوی.
-
پدروان
لغتنامه دهخدا
پدروان . [ پ ِ دَ ](اِخ ) نام پهلوانی از پهلوانان گشتاسب : پدروان که بود از دلیران اوی چشنوان که بود از دبیران اوی .فردوسی .
-
وی
فرهنگ فارسی معین
(وَ یا وِ) ضمیر منفصل سوم شخص مفرد: اوی ، او.
-
او
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (ضم .) ضمیر منفصل ، سوم شخص مفرد، اوی ، وی .
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر.[ اَ ن َ ] (اِخ ) آوی . نام یکی از نقله و مترجمین .