کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهنود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اهنود
/'ahonvad/
معنی
۱. نخستین بخش از پنج بخش گاتها.
۲. روز اول از خمسۀ مسترقه یا پنجۀ دزدیده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهنود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اهنوت› 'ahonvad ۱. نخستین بخش از پنج بخش گاتها.۲. روز اول از خمسۀ مسترقه یا پنجۀ دزدیده.
-
اهنود
فرهنگ فارسی معین
(اَ هُ وَ) (اِ.) 1 - بخش اول از پنج بخش گات ها. 2 - روز اول از پنجة دزدیده .
-
اهنود
لغتنامه دهخدا
اهنود. [ اَ ن َ وَ ] (اِ) نام روز اول خمسه ٔ مسترقه ٔ قدیم است . (برهان )(آنندراج ) (شعوری ) (از مجمعالفرس ) (هفت قلزم ) (انجمن آرا). نام روز اول از فوردیان . (شرفنامه ٔ منیری ). اول روز از فروردیان . (مؤید). در اوستا اهونه وئیتی نام نخستین بخش از ب...
-
واژههای مشابه
-
آهنود
لغتنامه دهخدا
آهنود. [ ن ُ وَ ] (اِ) اَهنُوَد. نام روز اول از خمسه ٔ مسترقه . || (اِخ ) نام گاتهای اول از پنج گاتها.
-
واژههای همآوا
-
آهنود
لغتنامه دهخدا
آهنود. [ ن ُ وَ ] (اِ) اَهنُوَد. نام روز اول از خمسه ٔ مسترقه . || (اِخ ) نام گاتهای اول از پنج گاتها.
-
جستوجو در متن
-
اهواند
لغتنامه دهخدا
اهواند. [ اَهَْ ] (اِ) اهوانه . نام نخستین روز از خمسه ٔ مسترقه . (اشتینگاس ) (از ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ). صورت محرف کلمه اهنود است . رجوع به اهنود شود.
-
هپتنگ هائیتی
لغتنامه دهخدا
هپتنگ هائیتی . [ هََ تَنْگ ْ ] (اِخ ) به لغت اوستایی به معنی «هفت هات » است که بخشی از اوستا کتاب مقدس زرتشتیان باشد. هپتنگ به معنی هفت و هائیتی که در زبان پهلوی به صورت «هائیتی » و در فارسی به صورت «ها» درآمده به معنی باب و فصل است . این بخش ، جزء ی...
-
بهیزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vahīĵak] ‹وهیجک› [قدیمی] behizak پنج روز آخر سال در تقویم ایران باستان که بهترتیب عبارت است از: اَهنَوَد، اُشتَوَد، سپنتَمَد، وهوخشتر، و وهِشتواش؛ پنجه؛ پنجۀ دزدیده؛ پنجک؛ پنجۀ مسترقه؛ اندرگاه. Δ چون در گاهنمای باستانی ایران هر م...
-
بهیزک
فرهنگ فارسی معین
(بِ زَ) [ په . ] ( اِ.) پنج روز آخر سال . به نام های : اهنود، اشتود، سپنتمد، و هوخشتر، و هیشتوایشت ، که مأخوذ از نام پنج فصل گاثه ها می باشد. در ایران باستان هر ماه سی روز بوده است بنابراین به آخر سال یعنی پایان اسفند، پنج روز می افزودند تا سال سیصدو...
-
پنج بوخت
لغتنامه دهخدا
پنج بوخت . [ پ َ بُخْت ْ ] (اِ مرکب ) یک دسته از اسامی ایرانیان با کلمه ٔ بوخت ازفعل بوختن و بختن که در پهلوی بمعنی نجات دادن و رهانیدن است ترکیب شده است مثل سه بوخت (بُخت ) یعنی هومت هوخت هورشت (پندار نیک گفتار نیک کردار نیک ) نجات داد. پنج بوخت یعن...
-
اندرگاه
لغتنامه دهخدا
اندرگاه . [ اَ دَ ] (اِ مرکب ) پنج روز افزونی آخر سال (خمسه ٔ مسترقه ) که نامهای آنها از این قرار است : اهنود (=اهنوذ) اشتوذ، اسپنمد(=اسپنتمذ)، و هوخشتر، و هشتوایشت . (از فرهنگ فارسی معین ) (از مقدمه التفهیم ص قلج ). پنج روزی که در آخر اسفندارمذ ماه ...
-
پنجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: panĵak] panje ۱. (زیستشناسی) پنج انگشت دست یا پا در انسان.۲. (زیستشناسی) ناخنهای دستوپای جانوران درنده.۳. (زیستشناسی) چنگال پرندگان.۴. هرچیزی که شبیه پنج انگشت دست انسان باشد.۵. در آیین زردشتی، پنج روز آخر سال که مصادف با آخرین روز...