کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اهتفاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اهتفاف
لغتنامه دهخدا
اهتفاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) درخشیدن سراب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) درخش سراب . || آواز نرم که درگوش خورد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
احتفاف
لغتنامه دهخدا
احتفاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بهم پیوستن موی را پس سر. || فرمان دادن زن را تا مویش به رشته ، پس سر بندد. (منتهی الارب ). || موی از روی خود برکندن زن . (زوزنی ). بند انداختن . حَف ّ. برهنه و ساده کردن زن روی را از موی برای زینت . (منتهی الارب ). || خورد...
-
جستوجو در متن
-
درخشیدن
لغتنامه دهخدا
درخشیدن . [ دُ / دَ / دِ رَ دَ ] (مص ) تابیدن . پرتو افکندن . (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ). تابان و روشن شدن . (شرفنامه ٔ منیری ). پرتو انداختن . تافتن . روشن شدن . برق زدن . (ناظم الاطباء). درفشیدن . رخشیدن . فروغ دادن . لامع شدن . لمعان یافتن . ائتل...
-
درخش
لغتنامه دهخدا
درخش . [ دَ رَ / دُ رَ / دُ رُ ] (اِ) درفش . روشنی . روشنایی .تابش . فروغ و روشنی هر چیزی . (از برهان ). روشنی . (غیاث ). تابندگی . (آنندراج ). شعشعه . پرتو : چو برزد سنان آفتاب بلندشب تیره گشت از درخشش نژند. فردوسی .روزی درخش تیغ تو برآتش اوفتادآتش ...