احتفاف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) بهم پیوستن موی را پس سر. || فرمان دادن زن را تا مویش به رشته ، پس سر بندد. (منتهی الارب ). || موی از روی خود برکندن زن . (زوزنی ). بند انداختن . حَف ّ. برهنه و ساده کردن زن روی را از موی برای زینت . (منتهی الارب ). || خوردن آنچه در دیگ باشد از طعام . || بریدن گیاه از زمین . || طواف کردن و گرداگرد برآمدن . (منتهی الارب ). احاطه کردن . دوره کردن .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.