کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگشتنما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انگشتنما
مترادف و متضاد
۱. رسوا، مفتضح
۲. پرآوازه، زبانزد، مشهور، معروف
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انگشتنما
واژگان مترادف و متضاد
۱. رسوا، مفتضح ۲. پرآوازه، زبانزد، مشهور، معروف
-
واژههای همآوا
-
انگشت نما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [مجاز] 'angoštna(e,o)mā ۱. کسی که بسیاری از مردم او را بشناسند و به یکدیگر نشان دهند؛ معروف؛ مشهور.۲. کسی که به داشتن یک صفت بد مشهور باشد.
-
انگشت نما
لغتنامه دهخدا
انگشت نما. [ اَ گ ُ ن َ / ن ِ / ن ُ ] (ن مف مرکب ) هر چیز آشکار و نمودار. نموده شده ٔ به انگشت . و هر چیز مشهور و معروف بخصوص در بدی . (ناظم الاطباء). کنایه از کسی که بخوبی یا بدی مشهور خلق شود و او را بیکدیگر نمایند. (انجمن آرا). مشارالیه بالبنان . ...
-
جستوجو در متن
-
تابلو
واژگان مترادف و متضاد
۱. بوم، پرده ۲. تصویر، منظره، ۳. تختهسیاه ۴. انگشتنما
-
رسوا
واژگان مترادف و متضاد
۱. انگشتنما، بدنام، بیآبرو، بیحرمت، بیحیا، روسیاه، لجنمال، مفتضح، مهتوک، ننگین ۲. افشا، برملا، علنی، فاش، لو