کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگاشتن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انگاشتن
/'engāštan/
معنی
انگاردن؛ انگاریدن؛ پنداشتن؛ گمان کردن؛ خیال کردن؛ تصور کردن.
فرهنگ فارسی عمید
فعل
بن گذشته: انگاشت
بن حال: انگار
دیکشنری
consider, envision, presume, suppose
-
جستوجوی دقیق
-
انگاشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) 'engāštan انگاردن؛ انگاریدن؛ پنداشتن؛ گمان کردن؛ خیال کردن؛ تصور کردن.
-
انگاشتن
فرهنگ فارسی معین
(اِ تَ) (مص م .) نک انگاردن .
-
انگاشتن
لغتنامه دهخدا
انگاشتن . [ اَ ت َ ] (مص ) تصور کردن . پنداشتن . گمان بردن . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا). پنداشتن . (غیاث اللغات ). انگاردن . انگاریدن . فرض کردن . گرفتن . داشتن . تقدیر کردن . (یادداشت مؤلف ). ظن کردن . گمان کردن . توهم کردن . حدس زدن . ظن ...
-
انگاشتن
دیکشنری فارسی به عربی
تخيل
-
واژههای مشابه
-
ندیده انگاشتن
لغتنامه دهخدا
ندیده انگاشتن . [ ن َ دی دَ/ دِ اِ ت َ ] (مص مرکب ) غمض عین . ندیده گرفتن . به روی خود نیاوردن . تجاهل کردن . خود را به ندیدن زدن .
-
نادیده انگاشتن
لغتنامه دهخدا
نادیده انگاشتن . [ دی دَ / دِ اِ ت َ ] (مص مرکب ) نادیده گرفتن . ندیده تصور کردن : از آن شنعت این پند برداشتم دگر دیده نادیده انگاشتم .سعدی .
-
جستوجو در متن
-
انگاردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: hangārītan] ‹انگاریدن› 'engārdan = انگاشتن
-
بینگاشتن
لغتنامه دهخدا
بینگاشتن . [ ی َ ت َ ] (مص ) انگاردن . انگاشتن . رجوع به انگاشتن شود.
-
فرض کردن
فرهنگ واژههای سره
انگاشتن، پنداشتن
-
تصور کردن
فرهنگ واژههای سره
پنداشتن، انگاشتن، گمان کردن، هوشیدن
-
ندیده گرفتن
لغتنامه دهخدا
ندیده گرفتن . [ ن َ دی دَ / دِ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) ندیده انگاشتن . رجوع به ندیده انگاشتن شود.
-
سهل گرفتن
واژگان مترادف و متضاد
سهلانگاشتن، کماهمیت فرض کردن، ساده گرفتن، آسان انگاشتن
-
supposing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فرض کنید، پنداشتن، فرض کردن، خیال کردن، انگاشتن، گمان کردن