کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انگارده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انگارده
/'engārde/
معنی
۱. افسانه.
۲. داستان؛ قصه.
۳. سرگذشت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انگارده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'engārde ۱. افسانه.۲. داستان؛ قصه.۳. سرگذشت.
-
انگارده
لغتنامه دهخدا
انگارده . [ اَ / اِ دَ / دِ ] (ن مف ) پنداشته . تصورکرده . (فرهنگ سروری ). پنداشته . تصورشده . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِ) افسانه و سرگذشت . (برهان قاطع) (آنندراج ) (انجمن آرا).- انگارده خر ؛ خریدار افسانه : خواست کز پیش درم بگذرد از بیخبری چون چنان...
-
جستوجو در متن
-
انگاریده
لغتنامه دهخدا
انگاریده . [ اَ / اِ دَ / دِ ] (ن مف ) تصورشده . پنداشته . و رجوع به انگاریدن و انگاردن و انگار و انگارده و انگاشتن شود.
-
انگارش
لغتنامه دهخدا
انگارش . [ اَ / اِ رِ ] (اِمص ) انگاردن . (ناظم الاطباء). || (اِ)انگارده . افسانه . سرگذشت . (برهان قاطع). افسانه . قصه . سرگذشت . انگارده . || افسانه گو. || نامه ٔ اعمال . (ناظم الاطباء). || علوم انگارش ، علوم وهمیه . علوم فرضیه . علوم ریاضی . (یادد...