کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انقضاض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
انقضاض
/'enqezāz/
معنی
۱. افتادن.
۲. افتادن و فرود آمدن بنا.
۳. فرود آمدن چیزی بر چیزی.
۴. رفتن ستاره؛ فرو شدن ستاره.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
انقضاض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'enqezāz ۱. افتادن.۲. افتادن و فرود آمدن بنا.۳. فرود آمدن چیزی بر چیزی.۴. رفتن ستاره؛ فرو شدن ستاره.
-
انقضاض
فرهنگ فارسی معین
(اِ قِ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - افتادن به سرعت (بنا و غیره ) 2 - رفتن ستاره ، سقوط سریع ستاره ؛ ج . انقضاضات .
-
انقضاض
لغتنامه دهخدا
انقضاض . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) افتادن دیوار. (منتهی الارب )(ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بیفتادن بنا. (ترجمان القرآن جرجانی ) (تاج المصادر بیهقی ). افتادن بنا. (آنندراج ). || فرودآمدن مرغ و ستاره از هوا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموار...
-
واژههای مشابه
-
انقضاض پذیرفتن
لغتنامه دهخدا
انقضاض پذیرفتن . [ اِ ق ِ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) منهدم شدن . بیفتادن بنا : تا فنای همایون او مرجع مظلومان شده است بنای ظلم به صرصر عدل انهدام و انقضاض پذیرفته است . (سندبادنامه صص 133-134).
-
واژههای همآوا
-
انغضاض
لغتنامه دهخدا
انغضاض . [ اِ غ ِ ] (ع مص ) فرازشدن چشم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فروخوابیده شدن چشم .(تاج المصادر بیهقی ). انغماض . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
انحراد
لغتنامه دهخدا
انحراد. [ اِ ح ِ ] (ع مص ) افتادن ستاره ، یقال : انحرد النجم . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). انحراد نجم ؛ انقضاض نجم . (از اقرب الموارد). || تنها شدن . انفراد. (از اقرب الموارد).
-
انکدار
لغتنامه دهخدا
انکدار. [ اِ ک ِ ] (ع مص ) شتافتن و نیک دویدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شتافتن و انقضاض . (از اقرب الموارد). نیک بدویدن . (تاج المصادر بیهقی ). || فروریخته شدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). فروریخ...
-
بیفتادن
لغتنامه دهخدا
بیفتادن . [ ی ُ دَ ] (مص ) افتادن . سقوط. تساقط. (یادداشت مؤلف ). خواء. نوء. تساقط. وجوب . (ترجمان القرآن ) : چو بگسست زنجیر بی توش گشت بیفتاد زان درد و بیهوش گشت . فردوسی .رجوع به افتادن شود.- بیفتادن بچه ؛ سقط شدن جنین : هرگاه بهار شمالی باشد یعن...
-
رفتن
لغتنامه دهخدا
رفتن . [ رَ ت َ ] (مص ) حرکت کردن . خود را حرکت دادن . (ناظم الاطباء). روان شدن از محلی به محل دیگر. (ازناظم الاطباء). خود را منتقل کردن از جایی به جایی . نقل کردن از نقطه ای به نقطه ٔ دیگر. راه رفتن . مشی . (یادداشت مؤلف ). مشی . (دهار) (ترجمان الق...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیرویه بن شهردار در تاریخ همدان آورده است که احمدبن حسین بن یحیی بن سعیدبن بشر ابوالفضل ملقب ...