انکدار. [ اِ ک ِ ] (ع مص ) شتافتن و نیک دویدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شتافتن و انقضاض . (از اقرب الموارد). نیک بدویدن . (تاج المصادر بیهقی ). || فروریخته شدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). فروریخته شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی )(ترجمان القرآن جرجانی ). || فرودآمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فرودآمدن ستاره از هوا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پراکنده شدن ستاره . (از اقرب الموارد): و اذا النجوم انکدرت . (قرآن 2/81)؛ و آنگه که ستارگان در زمین ریزند. (کشف الاسرار ج 10 ص 391). || تیره شدن . (یادداشت مؤلف ). || (اِمص ) تیرگی . (یادداشت مؤلف ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.