کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انقداع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انقداع
لغتنامه دهخدا
انقداع . [ اِ ق ِ ] (ع مص ) بازایستادن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). استحیاء. (از اقرب الموارد). واایستیدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
واایستدن
لغتنامه دهخدا
واایستدن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) واایستادن . رجوع به واایستادن شود. انتهاء. (تاج المصادر بیهقی ) . انقداع . (تاج المصادر بیهقی ) .
-
منقدع
لغتنامه دهخدا
منقدع . [ م ُ ق َدِ ] (ع ص ) بازایستنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ).بازداشته شده . (ناظم الاطباء). رجوع به انقداع شود.
-
نکص
لغتنامه دهخدا
نکص . [ ن َ ] (ع مص ) سپسایگی رفتن و بددل شدن و بازایستادن از کاری . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). کأکاءة و جبن و ضعف نشان دادن و احجام و انقداع در کاری . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نکوص . منکص . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || برگشتن از کا...