نکص . [ ن َ ] (ع مص ) سپسایگی رفتن و بددل شدن و بازایستادن از کاری . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). کأکاءة و جبن و ضعف نشان دادن و احجام و انقداع در کاری . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نکوص . منکص . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || برگشتن از کاری که در پی آن بود: نَکَص َعلی عقبیه ، و هو خاص بالرجوع عن الخیر، و فی الشر نادر. (منتهی الارب ). رجوع کردن و منصرف شدن از کار خیری که بدان مشغول است . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). و گفته اند رجوع و انصراف از هر کاری . (از اقرب الموارد). نکوص . منکص . (اقرب الموارد) (متن اللغة).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.