کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انضاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انضاء
لغتنامه دهخدا
انضاء. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ نِضو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (دهار). آهن پاره های لجام . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به نضو شود.
-
انضاء
لغتنامه دهخدا
انضاء. [ اِ ] (ع مص ) لاغر گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). لاغر گردانیدن (شتر را) بر اثر گردش بسیار. (از اقرب الموارد). || ستور لاغر دادن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ستور لاغر دادن به کسی . (ناظم الاطباء). حیوان لاغر دادن ...
-
واژههای همآوا
-
عنذاء
لغتنامه دهخدا
عنذاء. [ ع ِ ] (ع مص ) برآغالیدن و برانگیختن . (از ناظم الاطباء). گویند: عَنذی به ؛ یعنی آن را برآغالانید و برانگیخت و تشویق کرد. (ازمنتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
-
انزاء
لغتنامه دهخدا
انزاء. [ اَ ] (اِخ ) ده کوچکی است از بخش سرباز شهرستان ایرانشهر. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
انزاء
لغتنامه دهخدا
انزاء. [ اِ ] (ع مص ) برجهانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
انزاع
لغتنامه دهخدا
انزاع . [ اِ ] (ع مص ) آشکار و واشدن نزعه (یک سوی پیشانی ) از موی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بی موی شدن یک طرف پیشانی و یا یک جزء از آن . (ناظم الاطباء). آشکار شدن دوسوی پیشانی . (از اقرب الموارد). || خداوند شتران نزائع گردیدن قوم . (منتهی الارب ) ...
-
جستوجو در متن
-
نضو
لغتنامه دهخدا
نضو. [ ن ِض ْوْ ] (ع ص ، اِ) آهن لگام . (آنندراج ) (منتهی الارب ). آهن لگام و دهنه . (ناظم الاطباء). آهن لگام ، بدون دوال . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (ازمتن اللغة). || لاغر از شتر و جز آن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الم...
-
زحک
لغتنامه دهخدا
زحک . [ زَ ] (ع مص ) مانده شدن . اعیاء: زاحک ، خسته . زاحکة، مؤنث آن . مصدر دیگر آن زحوک است . (از محیط المحیط) (از اقرب الموارد). || مانده شدن شتر. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). جوهری گوید زحک بمعنی ماندگی شتر است و بدین معنی در شعر ...
-
ابیض
لغتنامه دهخدا
ابیض . [ اَ ی َ ] (اِخ ) یاابیض المدائن یا قصر ابیض . نامی است که عرب بقصر ساسانیان در مدائن داده اند. یاقوت گوید: او یکی از عجائب دنیا و تا زمان مکتفی برپای بود و این همان قصر است که بحتری شاعر عرب آنرا بدین گونه وصف کرده است :و لقد رابنی بنوبن عمی ...
-
لاغر
لغتنامه دهخدا
لاغر. [ غ َ ] (ص ) مقابل فربه . نزار. باریک . باریک اندام . اَعجف . بات ّ. ابضع. تاک ّ. خجیف . خاسف . خل ّ. رجیع. دانق . رزیح . زک ّ. ساهمة. (شتر...) سودالبطون . سغل ، شنون . شاس . ضئیل . ضعیف . ضمد. ضاوی . عجفاء. غث ّ. غثیث . مدخول . غرا. غراة. مهزو...
-
ابوعبیدة
لغتنامه دهخدا
ابوعبیدة. [ اَ ع ُ ب َ دَ ] (اِخ ) معمربن مثنی التیمی بالولاء، تیم قریش لاتیم الرباب . نحوی فارسی بصری الملقب به سبخت و بعضی او را مولی بنی عبیداﷲبن معمر التیمی گفته اند. ابن الندیم از ابی العیناء و او از مردی روایت کند که ابوعبیده را گفتند تو همه ٔ ...
-
طغرائی
لغتنامه دهخدا
طغرائی . [ طُ ] (اِخ ) یاقوت آرد: حسین بن علی بن محمدبن عبدالصمد الاستاد، مؤیدالدین ، ابواسماعیل الاصبهانی ، المعروف بالطغرائی . کلمه ٔ طغرائی منسوب به کسی است که شغل و منصب او نوشتن طغرا و القاب ملوک و امرا بر فرامین و مناشیر باشد. و هی الطرة التی ...
-
طاق کسری
لغتنامه دهخدا
طاق کسری . [ ق ِ ک ِ س را ] (اِخ ) مشهورترین بنائی که پادشاهان ساسانی ساخته اند. قصری است که ایرانیان طاق کسری یا ایوان کسری مینامند و هنوز ویرانه ٔ آن در محله ٔ اسپانبر موجب حیرت سیاحان است . ساختمان این بنا را در داستانها بخسرو اول نسبت داده اند به...