کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انصاف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
انصاف ستدن
لغتنامه دهخدا
انصاف ستدن . [ اِ س ِ ت َ دَ ] (مص مرکب ) انتقام گرفتن . (ناظم الاطباء). داد گرفتن . انصاف گرفتن . حق خود را گرفتن : مردی با سپر و شمشیر... انصاف تو بستاند.(تاریخ سیستان ). بنده را خوشتر آن آید که آن نواحی را به پسر کاکو داده آید که مرد هرچند نیم دشم...
-
انصاف قاجار
لغتنامه دهخدا
انصاف قاجار. [ اِ ف ِ ] (اِخ ) ایرج میرزا پسر فتحعلی شاه قاجار،شاهزاده ای هنرمند و شاعر بوده و در طب نیز مهارت داشته . در 1222 هَ . ق . متولد و در هنگام تألیف مجمعالفصحاء (1274 هَ . ق .) 52 ساله بوده است . از اوست :ماه من از در درآ به عقل بزن راه رو...
-
انصاف هندی
لغتنامه دهخدا
انصاف هندی . [ اِ ف ِ هَِ ] (اِخ ) میرزا علی نقی خان پسر نقدعلی خان ایجاد. درگذشته به سال 1195 هَ . ق . شاعر بود و نخست صبا تخلص می کرد پس انصاف اختیار کرد. از اوست :نمی گوید دلم از ترس آن آئینه مایل راکه غیرت نیست دیدن هر زمان روی مقابل را.دست بیع س...
-
انصاف جونپوری
لغتنامه دهخدا
انصاف جونپوری . [ اِ ] (اِخ ) شیخ یحیی مرید شاه خوب اﷲآبادی گوشه نشین و ریاضت کش و شاعر بود. از اوست :از مذهبم مپرس نه مؤمن نه کافرم من رسم این دیار ندانم مسافرم .(از تذکره ٔ روز روشن چ تهران ص 89 و الذریعة قسم 1 از جزء 9 ص 108).
-
جریده ٔ انصاف
لغتنامه دهخدا
جریده ٔ انصاف . [ ج َ دَ / دِ ی ِ اِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دفتر احکام عدالت و دادگستری : جریده انصاف به خامه ٔ عدل این دولت مزین شده . (سندباد نامه ص 9).
-
خوش انصاف
لغتنامه دهخدا
خوش انصاف . [ خوَش ْ / خُش ْ اِ ] (ص مرکب ) باانصاف . آنکه انصاف و نصفت نکو دارد. منصف . || بی انصاف . بی نصفت (در وقت طعنه زدن ).
-
بی انصاف
دیکشنری فارسی به عربی
ظالم , غير عادل
-
قاعده انصاف
دیکشنری فارسی به عربی
عدالة
-
خوش انصاف
لهجه و گویش تهرانی
بی انصاف
-
خلا ف موازین انصاف
دیکشنری فارسی به عربی
ظالم , لاانصاف
-
انصاف بی غرضی
دیکشنری فارسی به عربی
عدالة
-
انصاف و حق
فرهنگ گنجواژه
حق.
-
عدل و انصاف
فرهنگ گنجواژه
عدالت.
-
حق و انصاف
فرهنگ گنجواژه
عدالت.
-
رحم و انصاف
فرهنگ گنجواژه
انصاف.