کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
انس کریت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
انس کریت
لغتنامه دهخدا
انس کریت . [ اُ ن ِ ک ِ ] (اِخ ) فیلسوف یونانی و از معاصران و ملازمان و سرداران اسکندر مقدونی بود. رجوع به فهرست اعلام ایران باستان پیرنیا شود.
-
واژههای مشابه
-
آنس
فرهنگ واژههای سره
خوگیر، خوگیرند هتر، سربه راه
-
آنس
لغتنامه دهخدا
آنس . [ ن َ ] (ع ن تف ) خوگیرنده تر. مأنوس تر.
-
آنس
لغتنامه دهخدا
آنس . [ ن ِ ] (ع ص ) خوگرفته . خوگیرنده . مأنوس . انس گیرنده .
-
إِنسِ
فرهنگ واژگان قرآن
بشر
-
آنس سیکموئید
فرهنگ واژههای سره
خمسین
-
قصر انس
لغتنامه دهخدا
قصر انس . [ ق َ رِ اَ ن َ ] (اِخ ) در بصره است . این قصر به انس بن مالک خادم رسول خدا (ص ) منسوب است . (معجم البلدان ).
-
انس دادن
لغتنامه دهخدا
انس دادن . [ اُ دَ ] (مص مرکب ) ایجاد انس و الفت کردن میان دو یا چند تن . (فرهنگ فارسی معین ). تأنیس . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار).
-
انس داشتن
لغتنامه دهخدا
انس داشتن . [ اُ ت َ ] (مص مرکب ) الفت داشتن : آن نه تنهاست که با یاد تو دارد انسی تا نگویی که مرا طاقت تنهایی هست .سعدی .
-
انس گرفتن
لغتنامه دهخدا
انس گرفتن . [ اُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) خو گرفتن . خوگر شدن . (یادداشت مؤلف ). تأنس . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغة). الفت گرفتن . انس یافتن : با غم رفیق طبعم از آنسان گرفت انس کز در چو غم درآید گویدْش مرحبا. مسعودسعد.با که گیرم انس کز اهل وفا ...
-
انس آباد
لغتنامه دهخدا
انس آباد. [ اَ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است در رستاق اعلم در خاک همدان در حوالی درگزین . (از مرآت البلدان ص 97). قریه ای است از اعمال درگزین . و از آنجاست ابوالقاسم ناصربن علی درگزینی وزیر محمودبن محمد سلجوقی و طغرل بن محمد. (یادداشت مؤلف ). و رجوع به ن...
-
انس پرورد
لغتنامه دهخدا
انس پرورد. [ اُ پ َرْ وَ ] (ن مف مرکب ) آنکه پرورده و پرورش یافته در انس و الفت است : پرورده ٔ وحشتم ز بی جنسی کو هم نفسی که انس پرورد است .خاقانی .
-
انس جو
لغتنامه دهخدا
انس جو. [ اُ ] (نف مرکب ) آنکه خواهنده و جوینده ٔ انس و الفت است . خوگیر : من وحشیم و تو انس جویی آن نوع طلب که جنس اویی .نظامی .
-
انس گیر
لغتنامه دهخدا
انس گیر. [ اُ ] (نف مرکب ) انس گیرنده . خوگیر.