کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اندرگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اندرگاه
/'andargāh/
معنی
= بهیزک
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اندرگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اندرجاه، اندرگاهان› [قدیمی] 'andargāh = بهیزک
-
اندرگاه
فرهنگ فارسی معین
(اَ دَ) (اِمر.) پنج روزی که به آخر سال اضافه می کردند، خمسة مسترقه ، پنجه دزدیده .
-
اندرگاه
لغتنامه دهخدا
اندرگاه . [ اَ دَ ] (اِ مرکب ) پنج روز افزونی آخر سال (خمسه ٔ مسترقه ) که نامهای آنها از این قرار است : اهنود (=اهنوذ) اشتوذ، اسپنمد(=اسپنتمذ)، و هوخشتر، و هشتوایشت . (از فرهنگ فارسی معین ) (از مقدمه التفهیم ص قلج ). پنج روزی که در آخر اسفندارمذ ماه ...
-
جستوجو در متن
-
اندرجاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'andarjāh = اندرگاه
-
اندرجاه
لغتنامه دهخدا
اندرجاه . [ اَ دَ ] (معرب ، اِ مرکب ) اندرگاه . (فرهنگ فارسی معین ). هریک از روزهای خمسه ٔ مسترقه . (ناظم الاطباء). و رجوع به اندرگاه شود.
-
وهوخشتر
لغتنامه دهخدا
وهوخشتر. [ وُ ش َ ] (اِ) اقتدار نیک . کشور خوب . || روز چهارم از اندرگاه (پنجه ٔ دزدیده ).
-
وهیشتواشت
لغتنامه دهخدا
وهیشتواشت . [ وَ ت ُ اِ ] (اِ) بهترین خواسته . نیکوترین ثروت . || روز پنجم از اندرگاه یا پنجه ٔ دزدیده . (فرهنگ فارسی معین ).
-
اسپنتمد
فرهنگ فارسی معین
(اِ پِ مَ) [ = اسپنتمذ، خرد مقدس ] 1 - (اِخ .) بخش سوم از پنج بخش گات ها. 2 - روز سوم از اندرگاه .
-
اشتود
فرهنگ فارسی معین
(اُ تَ وَ) = اشتوذ: 1 - (اِخ .) بخش دوم از پنج بخش گات ها. 2 - روز دوم از اندرگاه .
-
اندرگاهان
لغتنامه دهخدا
اندرگاهان . [ اَ دَ ] (اِ مرکب ) خسمه ٔ مسترقه . پنج روزی . پنجه ٔ دزدیده . پنجی . فنجی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به اندرگاه شود.
-
بهیزک
لغتنامه دهخدا
بهیزک . [ ب ِ زَ ] (اِ) پهلوی «وهیجک » . خمسه ٔ مسترقه . پنجه دزدیده . اندرگاه . (یادداشت بخط مؤلف ). هریک از دوازده ماه ایران باستان دارای 30 روز بود و سال ، 12*30 = 360 روز. بنابراین هر سال شمسی پنج روز کم داشت . برای جبران در آخر هر ماه سال پنج ر...
-
بهیزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vahīĵak] ‹وهیجک› [قدیمی] behizak پنج روز آخر سال در تقویم ایران باستان که بهترتیب عبارت است از: اَهنَوَد، اُشتَوَد، سپنتَمَد، وهوخشتر، و وهِشتواش؛ پنجه؛ پنجۀ دزدیده؛ پنجک؛ پنجۀ مسترقه؛ اندرگاه. Δ چون در گاهنمای باستانی ایران هر م...
-
بهیزک
فرهنگ فارسی معین
(بِ زَ) [ په . ] ( اِ.) پنج روز آخر سال . به نام های : اهنود، اشتود، سپنتمد، و هوخشتر، و هیشتوایشت ، که مأخوذ از نام پنج فصل گاثه ها می باشد. در ایران باستان هر ماه سی روز بوده است بنابراین به آخر سال یعنی پایان اسفند، پنج روز می افزودند تا سال سیصدو...
-
پنجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: panĵak] panje ۱. (زیستشناسی) پنج انگشت دست یا پا در انسان.۲. (زیستشناسی) ناخنهای دستوپای جانوران درنده.۳. (زیستشناسی) چنگال پرندگان.۴. هرچیزی که شبیه پنج انگشت دست انسان باشد.۵. در آیین زردشتی، پنج روز آخر سال که مصادف با آخرین روز...