کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
امید گسستن
لغتنامه دهخدا
امید گسستن . [ اُ گ ُ س َس ْ ت َ ] (مص مرکب ) نومید شدن . (آنندراج ). مأیوس شدن . (مجموعه ٔ مترادفات ). ناامید شدن و مأیوس گشتن . (ناظم الاطباء).
-
امید گسلیدن
لغتنامه دهخدا
امید گسلیدن . [ اُ گ ُ س ِ / س َدَ ] (مص مرکب ) امید گسستن . نومید شدن : آخر قصد من تویی غایت جهد و آرزوتا نرسد بدامنت دست امید نگسلم . سعدی .مردم و حسرتم همان از تو امید نگسلددوخته ام براه تو دیده ٔ نیم باز را.باقر کاشی (از آنندراج ).
-
امید نهاوندی
لغتنامه دهخدا
امید نهاوندی . [اُ دِ ن َ وَ ] (اِخ ) ابوالحسن خان ... از شاعران دوره ٔ فتحعلی شاه قاجار و ندیم محمودمیرزا پسر فتحعلی شاه بوده است و هنگامی که محمودمیرزا قبل از سال 1249 هَ .ق . حکومت نهاوندی را داشته کتابدار وی بوده به مجذوبعلی شاه ارادت می ورزیده و...
-
امید نیک
لغتنامه دهخدا
امید نیک . [ اُ دِ ] (اِخ ) رجوع به امید (دماغه ٔ...) شود.
-
امید هروی
لغتنامه دهخدا
امید هروی . [ اُ دِ هَِ رَ ] (اِخ ) صاحب فرهنگ سخنوران و الذریعة (قسم اول جزء تاسع ص 97) بنقل از تذکره ٔ روز روشن او را در شمار شاعران آورده اند.
-
امید افگندن
لغتنامه دهخدا
امیدافگندن . [ اُ اَ گ َ دَ ] (مص مرکب )... در چیزی و بر چیزی ؛ چشم داشتن و بر آن چیز نگران بودن . (ازناظم الاطباء). امید بستن . امیدوار شدن : چو زیر گشتم و نومید گشتم از همه خلق امید خویش فگندم بدستگیر جهان .فرخی (از آنندراج ).
-
امید بریده
لغتنامه دهخدا
امیدبریده . [ اُ دِ ب ُ دَ/دِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) امید بنومیدی رسیده . (از آنندراج ) : نومیدی وصال تو حسرت گذار بودصد جا گره زدیم امید بریده را.طالب آملی (از آنندراج ).
-
امید اصفهانی
لغتنامه دهخدا
امید اصفهانی . [ اُ دِ اِ ف َ ] (اِخ ) میرزا محمدخان ، پسر باقرخان خوراسکانی . حاکم اصفهان . از شاعران قرن سیزدهم هجری بود. پدرش در فتنه ٔ زندیه کشته شد و برادر بزرگش در زمان پادشاهی آقا محمدخان قاجار بحکومت اصفهان رسید. امید پس از حکومت برادرش بافغا...
-
امید برآمدن
لغتنامه دهخدا
امید برآمدن . [ اُ ب َ م َ دَ ] (مص مرکب ) حاصل شدن امید. (آنندراج ). || بسر آمدن انتظار. (ناظم الاطباء) : امید بسته برآمد ولی چه فایده زآنک امید نیست که عمر گذشته بازآید. سعدی (از آنندراج ).ز دست تهی برنیاید امیدبزر بر کنی چشم دیو سفید.؟
-
امید برآوردن
لغتنامه دهخدا
امید برآوردن . [ اُ/اُم ْ می ب َ وَ/ وُ دَ ] (مص مرکب )حاجت کسی را برآوردن . به آرزو رسانیدن : تو هم بر دری هستی امّیدوارپس امّید بردرنشینان برآر.(بوستان ).
-
امید برخاستن
لغتنامه دهخدا
امید برخاستن . [ اُ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) نومید شدن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ). رفتن انتظار و محروم گشتن . (ناظم الاطباء) : بلبلم در مضیق خارستان که امیدم ز گُلْسِتان برخاست .خاقانی (از آنندراج ).
-
امید بریدن
لغتنامه دهخدا
امید بریدن . [ اُ/اُم ْ می ب ُ دَ ] (مص مرکب ) نومید شدن . امید برخاستن .امید گسستن . (از آنندراج ). ناامید شدن : بهر سختیی تا بود جان بجای نباید بریدن امید از خدای . اسدی .از وظیفه بعد از این امّید بُرحق همی گویم بود الحق ﱡ مُر. مولوی .چو یعقوبم ار ...
-
امید بستن
لغتنامه دهخدا
امید بستن . [ اُ/اُم ْ می ب َ ت َ ] (مص مرکب ) امید پیدا کردن . امیدوار شدن . (فرهنگ فارسی معین ). دل بستن . آرزومند بودن : در دوست بجان امید بسته با شوی ز بیم جان گسسته . نظامی .چه بندم بر آن وعده امّید نیزکزو بهره ام انتظار است و بس .کمال خجندی (از...
-
امید بلخی
لغتنامه دهخدا
امید بلخی . [اُ دِ ب َ ] (اِخ ) میرزا امتیاز... شاعر و از بزرگان بلخ بوده و در همانجا وفات یافته . از اشعار اوست :تاگشت شمع روی تو از انجمن جداپروانه از فراق جدا سوخت من جداهر یک بیاد زلف و رخش میخورند خون ریحان جدا بنفشه جدا یاسمن جدااز یک کرشمه ای ...
-
امید دادن
لغتنامه دهخدا
امید دادن . [ اُ/اُم ْ می دَ ] (مص مرکب ) امیدوار گردانیدن . (آنندراج ). اطماع . (یادداشت مؤلف ). وعده دادن : سیاوخش را داد و کردش نویدز خوبی بدادش فراوان امید. فردوسی .ابوالعسکر را نواخت و خلعت فرمودوزین امید بداد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 242). امید ...