کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امرق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
امرق
لغتنامه دهخدا
امرق . [ اَ رَ ] (ع ص ) واحد مُرق . یک گرگ پشم ریخته . (ناظم الاطباء).
-
واژههای همآوا
-
آمرغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āmo(a)rq ۱. مایه؛ مقدار؛ قدر؛ قیمت؛ ارج؛ ارز: ◻︎ نداند دل آمرغِ پیوند دوست / بدانگه که با دوست کارش نکوست (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۹۸).۲. خلاصه.۳. ذخیره؛ بهره.۴. اندکی از چیزی: ◻︎ از عمر نماندهست بر من مگر آمرغ / در کیسه نمانده...
-
آمرغ
فرهنگ فارسی معین
(مُ) ( اِ.) 1 - مقدار، مایه ، ارج . 2 - نفع ، سود. 3 - خلاصه ، ذخیره . 4- اندک ، کم .
-
آمرغ
فرهنگ فارسی معین
(مُ) ( اِ.) چیز اندک .
-
آمرغ
لغتنامه دهخدا
آمرغ . [ م ُ ] (اِ) مقدار. قدر. ارز. ارج . محل . وزن . منزلت . قیمت . آب . خطر. بها : جوان تاش پیری نیامد بروی جوانی بی آمرغ نزدیک اوی . ابوشکور.نداند دل آمرغ پیوند دوست بدانگه که با دوست کارش نکوست . ابوشکور. || قلیل . اندک . یسیر. ناچیز : از عمر نم...
-
امرغ
لغتنامه دهخدا
امرغ . [ اَ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است . (از معجم البلدان ) (از مراصد الاطلاع ).
-
امرغ
لغتنامه دهخدا
امرغ . [ اَ رَ ] (ع ص )مرد آلوده در رذائل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
آمرغ
واژهنامه آزاد
قدرت
-
جستوجو در متن
-
مرق
لغتنامه دهخدا
مرق . [ م ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ اَمرَق . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به امرق شود. گرگان و ذئاب پشم ریخته . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به امرق شود.