کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
امانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
امانی کابلی
لغتنامه دهخدا
امانی کابلی . [ اَ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) (میر...) شاعری از سادات کابل بود. در سال 981 هَ . ق . در زمان اکبرشاه به هندوستان رفت و در سال 1047 هَ . ق . در شهر جونپور درگذشت . وی در ماده تاریخ گفتن استاد بود، از اوست :سینه چاک است و جگر ریش و دل افکار مراکرد...
-
امانی کرمانی
لغتنامه دهخدا
امانی کرمانی . [ اَ ی ِ ک ِ ] (اِخ ) ملاعبداﷲ... متخلص به گویا از شاعران قرن یازدهم هجری بود. وی به هندوستان رفت در نزد میر جمله ٔ شهرستانی تقرب یافت و مکنتی بهم رسانید و به اصفهان برگشت . دیوانش شامل ده هزار بیت است و بقول صاحب صبح گلشن شیرین زبان و...
-
امانی مازندرانی
لغتنامه دهخدا
امانی مازندرانی . [ اَ ی ِ زَ دَ ] (اِخ ) از شاعران قرن یازدهم هجری و مؤلف کتاب دستورالشعراء بود و در سال 1061 هَ . ق . درگذشت . (از تاریخ ادبیات ادوارد براون ترجمه ٔ رشید یاسمی ص 167 و 172) (الذریعة قسم 1 از جزء9ص 95) (فرهنگ سخنوران ). و نیز رجوع ب...
-
امانی هروی
لغتنامه دهخدا
امانی هروی . [ اَ ی ِ هَِ رَ ] (اِخ ) میرزا... مشهور به میر میخچه . از شاعران قرن دهم هجری بود و در 981 هَ . ق . در گذشت . ماده تاریخ زیر از اوست که در مرگ سلطان جغتای (953) گفته است :سلطان جغتا بود گل گلشن خوبی ناگه سوی رضوان اجلش راهنمون شدتاریخ وی...
-
امانی همدانی
لغتنامه دهخدا
امانی همدانی . [ اَ ی ِ هََ م َ ] (اِخ ) از شاعران قرن دهم بود. این دو بیت از اوست :زهر چشمت نه چنان چاشنیی داد مراکه رود لذتش از خاطر ناشاد مرا.آویخته از دار بلا باز سری چندظاهر شده زان غمزه ٔ خونی اثری چند.(از مجمعالخواص تألیف صادقی ص 271) (الذریع...
-
امانی بایبورتی
لغتنامه دهخدا
امانی بایبورتی . [ اَ ی ِ ] (اِخ ) (محمد بیک ) از اهل بایبورت و مردی عابد و صالح و پرهیزگار بوده و بمطالعه علاقه داشته است . وقتی حاکم یزد بوده و اشعارش را بر صادقی کتابدار شاه عباس کبیر می خوانده است . بیتی از اشعار ترکی او در مجمعالخواص نقل شده است...
-
واژههای همآوا
-
آمانی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] ( اِ.) جِ امنیّت ؛ آرزوها.
-
عمانی
لغتنامه دهخدا
عمانی . [ ع َم ْ ما ] (اِخ ) اسلم بن محمدبن سلامةبن عبداﷲبن عبدالرحمان کنانی عمانی ، مکنی به ابودفافة. محدث بود. اصل وی از عمان است و وارد دمشق شد و در آنجا از عطأبن سائب بن احمدبن حفص عمانی مخزومی ، و محمدبن هارون بن بکار، و عبداﷲبن محمدبن جعفر قزو...
-
عمانی
لغتنامه دهخدا
عمانی . [ ع َم ْ ما ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش گلوبندی شهرستان لار. دارای 332 تن سکنه . آب آن از چاه و باران تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7).
-
عمانی
لغتنامه دهخدا
عمانی . [ ع َم ْ ما ] (اِخ ) نصربن مسروربن محمد زهری عمانی ، مکنی به ابوالفتح . محدث بود و از ابوالفتح محمدبن ابراهیم طرطوسی و غیره روایت کرده است . (از معجم البلدان ).
-
عمانی
لغتنامه دهخدا
عمانی . [ ع َم ْ ما ] (ص نسبی ) منسوب است به عمان که جایی است در شام و آن همان شهر بلقاء است . (از انساب سمعانی ) (از اللباب فی تهذیب الانساب ابن اثیر). رجوع به عَمّان شود.
-
عمانی
لغتنامه دهخدا
عمانی . [ ع ُ ] (اِ) مروارید رصاصی که تیره گون باشد. (از جواهرنامه ٔ شیخ عطار).
-
عمانی
لغتنامه دهخدا
عمانی . [ ع ُ ] (اِخ ) ابزون بن مهبرد عمانی کافی مجوسی ، مکنی به ابوعلی .از شعرای اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری بود که در سال 430 هَ .ق . درگذشت . او را دیوان شعری است که محمدبن احمد مشهور به ابوالحاجب آن را جمعآوری کرده است . رجوع به ابوعلی ...
-
عمانی
لغتنامه دهخدا
عمانی . [ ع ُ ] (اِخ ) حسن بن علی بن ابی عقیل عمانی . ملقب به حذاء و معروف به عمانی و ابن عقیل و ابن ابی عقیل ، مکنی به ابومحمد. از بزرگان امامیه و متکلمان شیعه ٔ اثناعشری قرن چهارم هجری . رجوع به «ابن ابی عقیل » و «حسن عمانی » و مآخذ ذیل شود: ریحانة...
-
عمانی
لغتنامه دهخدا
عمانی . [ ع ُ ] (اِخ ) داودبن عفان عمانی . محدث بود و از انس بن مالک و غیره روایت کرده است . (از معجم البلدان ).