کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الهی پناه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
الهی اردبیلی
لغتنامه دهخدا
الهی اردبیلی . [ اِ لا ی ِ اَ دَ ] (اِخ ) حسین بن خواجه شرف الدین عبدالحق ملقب به کمال الدین و متخلص به الهی . از اهل اردبیل است . در اوایل جوانی نزد سلطان حیدر صفوی بود و از طرف وی به شیراز و خراسان رفت . پیش جلال الدین دوانی و امیر غیاث الدین شیراز...
-
الهی اسدآبادی
لغتنامه دهخدا
الهی اسدآبادی . [ اِ لا ی ِ اَ س َ ](اِخ ) میرصدرالدین . شاعر اوایل قرن یازدهم . وی بسال 1009 هَ . ق . در حال حیات بود. (سفینه ٔ خوشگو، از فرهنگ سخنوران ). و رجوع به بهترین اشعار پژمان شود.
-
الهی اصفهانی
لغتنامه دهخدا
الهی اصفهانی . [ اِ لا ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) رجوع به الهی تبریزی شود.
-
الهی تبریزی
لغتنامه دهخدا
الهی تبریزی . [ اِ لا ی ِ ت َ ] (اِخ ) میرزا مهدی . شاعر عهد نادرشاه افشار. در اصفهان زندگی میکرد و ذکاوت و فطانت بسیار داشت . در فنون هیئت و نجوم و علم احکام از مشاهیر آن عصر بشمار می آمد. ابیات شایسته و بلندی دارد، از آن جمله است :سخت میترسم بحسرت ...
-
الهی دیلمی
لغتنامه دهخدا
الهی دیلمی . [ اِ لا ی ِ دَ ل َ ] (اِخ ) امیر فرامرز از اولاد دیالمه . شاعر بود. این بیت از اوست :آرزو دارم از آن لعل گهربار التفات ای خوشا حال کسی کو یابد از یار التفات . (از تذکره ٔ روز روشن ص 66).و رجوع به الذریعة ذیل دیوان الهی دیلمی و فرهنگ سخنو...
-
الهی شروانی
لغتنامه دهخدا
الهی شروانی . [ اِ لا ی ِ ش ِرْ] (اِخ ) نام او میرالهی و از سخنوران صاحب دیوان بود. تاریخ زندگی او بدست نیامد. این اشعار از اوست :عاقبت گو سر خود گیر وبرو از بر مامانداریم سر آنکه ندارد سر مابحر با ما چه زند لاف که با اینهمه شورطفل اشکی است بگهواره ٔ...
-
الهی شیرازی
لغتنامه دهخدا
الهی شیرازی . [ اِ لا ی ِ شی ] (اِخ ) شاعر بود. تاریخ زندگی او معلوم نیست و شعرش سست است . رجوع به مقالات الشعراء و فرهنگ سخنوران شود.
-
الهی قمی
لغتنامه دهخدا
الهی قمی . [ اِ لا ی ِ ق ُ ] (اِخ ) رجوع به الهی کاشانی شود.
-
الهی قندهاری
لغتنامه دهخدا
الهی قندهاری . [ اِ لا ی ِ ق َ ] (اِخ ) شاعر عهد بابرشاه . این بیت از اوست :ماه عید ابرو نمودو خاطرم را شاد کردشکر ﷲ کز غم سی روزه ام آزاد کرد. (از تذکره ٔ روز روشن ص 66).و رجوع به الذریعة ذیل دیوان الهی قندهاری و فرهنگ سخنوران شود.
-
الهی کاشانی
لغتنامه دهخدا
الهی کاشانی . [ اِ لا ی ِ ] (اِخ ) حکیم صدرالدین مسیح الزمان . متوفی در حدود 1032 هَ . ق . در تذکره ها بنسبتهای گوناگون از قبیل قمی ، هندی و کاشانی یاد شده است . وی از پزشکان عهد جهانگیر پادشاه بود. بهند رفت و در نزد جهانگیر مقرب گردید. آنگاه به سفر ...
-
الهی گیلانی
لغتنامه دهخدا
الهی گیلانی . [ اِ لا ی ِ گی ](اِخ ) خلیفه سدیدالدین محمد. شاعر قرن یازدهم هجری .در بعض اشعار سدید تخلص می آورد. این بیت از اوست :آن سایه نباشد که بپای تو فتاده سرویست سر خویش بپای تو نهاده . (از تذکره ٔ روز روشن ص 66).و رجوع به الذریعة ذیل دیوان اله...
-
الهی همدانی
لغتنامه دهخدا
الهی همدانی . [ اِ لا ی ِ هََ م َ ] (اِخ ) عمادالدین محمد حسینی . از سادات اسدآباد همدان معاصر شاه عباس اول بود. وی بهند رفت و به سال 1063 هَ . ق . در کشمیردرگذشت ... صاحب تذکره ٔ غنی وی را معاصر شفایی و تقی الدین اوحدی ، و نام او را محمود آورده است ...
-
الهی هندی
لغتنامه دهخدا
الهی هندی . [ اِ لا ی ِ هَِ ] (اِخ ) رجوع به الهی کاشانی شود.
-
الهی استرابادی
لغتنامه دهخدا
الهی استرابادی . [ اِ لا ی ِ اِ ت َ ] (اِخ ) امیر الهی قصاب . شاعر قرن دهم هجری است . این مطلع از اوست :مجنون بگوشه ای ز جفای زمانه رفت دیوانه اش مخوان که عجب عاقلانه رفت .(از تحفه ٔ سامی ).و رجوع بهمین تذکره و الذریعة ذیل دیوان الهی و فرهنگ سخنوران ...
-
الهی بک
لغتنامه دهخدا
الهی بک . [ اِ لا ب ِ ] (اِخ ) یکی از بیگهای کردستان و از جمله ٔ شاعران بود. بسبب جرمهایی که مرتکب شده بود به امر یاوز سلطان سلیم اعدام گردید. وی اشعاری در لهجه ٔ جغتایی دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2).