کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الهی اردبیلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الهی اردبیلی
لغتنامه دهخدا
الهی اردبیلی . [ اِ لا ی ِ اَ دَ ] (اِخ ) از سخنوران قرن سیزدهم هجری متوفی 1296 هَ . ق . اشعارش بزبان ترکی است . (حدیقة الشعراء، از دانشمندان آذربایجان ). و رجوع به الذریعة ذیل دیوان حکیم الهی اردبیلی شود.
-
الهی اردبیلی
لغتنامه دهخدا
الهی اردبیلی . [ اِ لا ی ِ اَ دَ ] (اِخ ) حسین بن خواجه شرف الدین عبدالحق ملقب به کمال الدین و متخلص به الهی . از اهل اردبیل است . در اوایل جوانی نزد سلطان حیدر صفوی بود و از طرف وی به شیراز و خراسان رفت . پیش جلال الدین دوانی و امیر غیاث الدین شیراز...
-
واژههای مشابه
-
گز الهی
لغتنامه دهخدا
گز الهی . [ گ َ ] (اِ) گزاکبری و آن چهل و یک انگشت است . (آنندراج ) (غیاث ).
-
گنج الهی
لغتنامه دهخدا
گنج الهی .[ گ َ ج ِ اِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از قناعت است . (برهان ) (فرهنگ رشیدی ). || (اِخ ) کلام خدا را گویند. (برهان ). قرآن مجید. (آنندراج ).
-
فتح الهی
لغتنامه دهخدا
فتح الهی . [ ف َ اِ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند، که در 47 هزارگزی جنوب خاوری بیرجند قرار دارد. دامنه ای و معتدل و دارای 22 تن سکنه است . آب آنجا از قنات تأمین میشود. محصول عمده اش غلات و شغل اهالی زراعت و مالدار...
-
آب الهی
لغتنامه دهخدا
آب الهی . [ ب ِ اِ لا هی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) آب محض و خالص از نباتی .
-
پیک الهی
لغتنامه دهخدا
پیک الهی . [ پ َ / پ ِ ک ِ اِ لا ] (اِخ ) جبرئیل . (آنندراج ).
-
حدیث الهی
لغتنامه دهخدا
حدیث الهی . [ ح َ ث ِ اِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حدیث قدسی . رجوع به حدیث قدسی شود.
-
حکمت الهی
لغتنامه دهخدا
حکمت الهی . [ ح ِ م َ ت ِ اِ لا هی ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) علم الربوبیة. رجوع به حکمت شود.
-
حکیم الهی
لغتنامه دهخدا
حکیم الهی . [ ح َ م ِ اِ لا ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) متکلم . کلامی . آنکه قسمت ماوراءالطبیعه را داند.متأله . || که از عالم غیب و از حکمت کامله ٔ خدائی بهره مند است .
-
حکیم الهی
لغتنامه دهخدا
حکیم الهی . [ ح َ اِ لا ](اِخ ) میرزا شمس الدین حکیم الهی ثانی (1252 - 1336 هَ . ق .) پسر مرحوم میرزا محمدجعفر حکیم الهی لواسانی (متوفای 1298 هَ . ق .). تحصیلات وی در خدمت مرحوم حاجی ملاهادی سبزواری بوده و در سبزوار و در سنه ٔ 1276 هَ . ق . از سبزوار...
-
دین الهی
لغتنامه دهخدا
دین الهی .[ ن ِ اِ لا ] (اِخ ) دینی که اکبر شاه ، پادشاه هند درسال 1582 م . بیاری ابوالفضل بن مبارک پدید آورد. این دین مبتنی بر اسلام بود و در آن آنچه را که در ادیان دیگر پسندیده میداشتند داخل کردند در این دین به بردباری و مدارا نسبت بصاحبان ادیان و ...
-
روح الهی
لغتنامه دهخدا
روح الهی . [ ح ِ اِ لا] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مراد از آن نفس ناطقه است .(از فرهنگ علوم عقلی تألیف دکتر سجادی ). رجوع به حکمةالاشراق مصحح کربین ص 267 و 268 و کلمه ٔ روح شود.
-
کاتب الهی
لغتنامه دهخدا
کاتب الهی . [ ت ِ اِ لا ] (اِخ ) میرزا محمدشفیع وصال شیرازی . رجوع به وصال شیرازی شود.