کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الفغده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
الفغده
/'alfaqde/
معنی
اندوخته؛ اندوختهشده: ◻︎ به کردار نیکی همیکردمی / وز الفغدۀ خود همیخوردمی (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۶).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
الفغده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) [قدیمی] 'alfaqde اندوخته؛ اندوختهشده: ◻︎ به کردار نیکی همیکردمی / وز الفغدۀ خود همیخوردمی (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۶).
-
الفغده
لغتنامه دهخدا
الفغده . [اَ ف َ دَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از الفغدن . اندوخته بود از هر جنس . (فرهنگ اسدی ). اندوخته . (فرهنگ اوبهی ). اندوخته . مدخر. الفنجیده . الفخته . بیلفغده . بیلفنجیده . رجوع به الفاختن و الفخته شود : بکردار نیکی همی کردمی وز الفغده ٔ خود ...
-
واژههای همآوا
-
الفقده
لغتنامه دهخدا
الفقده . [ اَ ف َ دَ / دِ ] (ن مف ) اندوخته . (فرهنگ سروری ) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 128 ب ) (واژه نامه ٔ معیار جمالی ) : ابواسحاق شاهی کز جنابش سلاطین سلطنت الفقده دارند .شمس فخری (از واژه نامه ٔ معیار جمالی و فرهنگ شعوری ).ظاهراً مصحف الفغده بغین است ...
-
جستوجو در متن
-
بیلفنجیده
لغتنامه دهخدا
بیلفنجیده . [ ی َ ف َ دَ / دِ ] (ن مف ) مدخر. بیلفغده . الفغده . الفنجیده . (یادداشت مؤلف ). رجوع به الفغده شود.
-
بیلفقده
لغتنامه دهخدا
بیلفقده . [ ی َ ف َ دَ / دِ ](ن مف ) الفغده . مدّخر. الفنجیده . بیلفنجیده . (یادداشت مؤلف ). اندوخته و جمعکرده . رجوع به الفغده شود.
-
الفنجیده
لغتنامه دهخدا
الفنجیده . [ اَ ف َدَ / دِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از الفنجیدن . اندوخته . جمع کرده شده . کسب شده . مدخر. الفخته . الفغده . الفخده . الفنج . رجوع به الفنج و الفنجیدن و الفاختن شود.
-
پس انداز
لغتنامه دهخدا
پس انداز. [ پ َ اَ ] (ن مف مرکب )ذُخر. ذخیره . پس افکند. پس اوگند. یخنی . نهاده . چیز نهادن کرده . اندوخته . الفغده . دست پس . پس دست . پستائی .- صندوق پس انداز ؛ صندوقی که در آن نقد حاصل از صرفه جوئی در خرج نهند.
-
آرغده
لغتنامه دهخدا
آرغده . [ رُ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) آلغده . جنگاور. خشمگین . خشمناک . دژم . تافته . ارغنده . آشفته . برآشفته . بخشم آمده . خشمین . غضبناک . غضب آلود. خشمن . کج خلق . اوقات تلخ . قهرآلود. خشم آلود. مقابل آرمیده : گهی آرَمْده و گه آرُغده گهی آشفته و گه...
-
رسی
لغتنامه دهخدا
رسی . [ رُس ْ سی / رُ ] (حامص ) گلوبندگی . شکم پرستی . پرخواری . شکمخوارگی . شکمبارگی . پرخوری . اکولی . (یادداشت مؤلف ) : بیلفنج و الفغده ٔ خویش خورگلو را ز رسی به سر بر مبر. ابوشکور بلخی .آب می خور زعفرانا تا رسی زعفرانی اندر آن حلوا رسی . مولوی ....
-
الفقده
لغتنامه دهخدا
الفقده . [ اَ ف َ دَ / دِ ] (ن مف ) اندوخته . (فرهنگ سروری ) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 128 ب ) (واژه نامه ٔ معیار جمالی ) : ابواسحاق شاهی کز جنابش سلاطین سلطنت الفقده دارند .شمس فخری (از واژه نامه ٔ معیار جمالی و فرهنگ شعوری ).ظاهراً مصحف الفغده بغین است ...
-
مدخر
لغتنامه دهخدا
مدخر. [ م ُدْ دَ خ َ ] (ع ص ) (از «ذ خ ر») نهاده . برنهاده . اندوخته . ذخیره شده . الفغده . الفنجیده . بیلفغده . بیلفنجیده . (یادداشت مؤلف ). نعت مفعولی است از ادخار. رجوع به ادخار شود : غنایم دنیوی که به دست نهب و تاراج اندوخته می شد با مثوبات اخرو...
-
اندوخته
لغتنامه دهخدا
اندوخته . [ اَ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) گردکرده و جمعکرده . (مؤید الفضلاء). حاصل شده و یافته شده و کسب شده و بدست آورده شده . (ناظم الاطباء). الفغده . الفنجیده . نهاده . برنهاده . (یادداشت مؤلف ). جمعشده . فراهم آمده . || پس اندازشده . ذخیره شده . (فرهن...
-
الفنج
لغتنامه دهخدا
الفنج . [ اَ ف َ ] (اِمص ) اسم مصدر از الفنجیدن اندوختن . (فرهنگ اوبهی ) (فرهنگ اسدی ) (فرهنگ خطی ). الفغده نیز گویند. (فرهنگ اسدی ). جمع کردن . (شرفنامه ٔ منیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (واژه نامه ٔ معیار جمالی ). جمع کردن و اندوختن . (برهان قاطع) (انجمن...