کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الغاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
الغاب
لغتنامه دهخدا
الغاب . [اِ ] (ع مص ) مانده کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مجمل اللغه ) (مصادر زوزنی ). سخت مانده کردن . (منتهی الارب )(آنندراج ). سخت عاجز و ناتوان ساختن . (از اقرب الموارد). || رنج رسانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || پرِ ت...
-
واژههای مشابه
-
شريعة الغاب
دیکشنری عربی به فارسی
قانون جنگل
-
واژههای همآوا
-
القاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ لقب] 'alqāb = لقب
-
القاب
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) [ ع . ] (اِ.) جِ لقب .
-
القاب
لغتنامه دهخدا
القاب . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ لَقَب . (اقرب الموارد) (آنندراج ). جمع لقب بمعنی بارنامه که دلالت بر مدح یا ذم کند، و فارسیان در محل مفرد استعمال کنند. (از آنندراج ). لقبها و پاچنامه ها و خطابهایی که برای توقیر و تعظیم کسی پیش ازاسم او ذکر میکنند. (ناظم ال...
-
أَلْقَابِ
فرهنگ واژگان قرآن
لقبها
-
جستوجو در متن
-
قانون جنگل
دیکشنری فارسی به عربی
شريعة الغاب
-
ثامن الحجج
واژهنامه آزاد
حجت هشتم - از الغاب امام هشتم
-
بائت
لغتنامه دهخدا
بائت . [ ءِ ] (ع ص ) آب شبینه و سردو نان شبینه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نان و خوراک یکشبه . (قطر المحیط). آنچه شب گذاشته شده باشد از گوشت و نان و غیر آن : الغاب ّ؛ البائت من الخبز و الطعام . (قطر المحیط). بیات ، ضد تازه : و خبزه (خبز السلت )مادام...
-
غاب
لغتنامه دهخدا
غاب . (ع اِ) ج ِ غابة. جنگل .بیشه ٔ شیر. (مهذب الاسماء) (دهار). بیشه و نیستان . (برهان ). بیشه ها، خصوصاً بیشه هائی که در آن شیر ماند و این جمع غابة است . (غیاث بنقل از منتخب و صراح ).- شیر غاب ؛ کنایه از مرد شجاع . لیث الغاب ، یضرب مثلاً للشجاع الذ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عمران بن سلامة الالهانی النحوی . مکنی به ابوعبداﷲ. معروف باخفش قدیم . ابوبکر صولی بکتابی که در شعراء مصر کرده ذکر او آورده است و گوید احمدبن عمران عالمی نحوی و لغوی است و اصل او از شام است و علوم ادب بعراق فراگرفت و چون بم...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) الاخیلیة بنت عبداﷲبن الرحال بن شداد الاخیلیة یا رحّالة. از شاعرات مولدات عرب صدر اسلام است و او را دیوانی است مشروح . توبةبن الحمیر دلباخته ٔ او بود و درباره ٔ وی شعر میگفت و او را از پدرش خواستگاری کرد.پدر امتناع ورزید و دخت...