کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
الب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
الب
/'elb/
معنی
درختی خاردار شبیه درخت ترنج.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
الب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) 'elb درختی خاردار شبیه درخت ترنج.
-
الب
فرهنگ فارسی معین
( اَ ) (ص .) 1 - شجاع . 2 - زورمند.
-
الب
لغتنامه دهخدا
الب . [ اَ ] (ترکی ، ص ) دلیر. (شرفنامه ٔ منیری ) (فرهنگ شعوری ) (تعلیقات دکتر معین بر برهان قاطع ج 1 ص 157 از لغةالترک کاشغری ). و رجوع به اَلَب شود : این جهود و مشرک و ترسا و مغجملگی یکرنگ شد ز آن الب الغ. مولوی .|| (اِ) شیر. (فرهنگ میرزا ابراهیم )...
-
الب
لغتنامه دهخدا
الب . [ اَ ] (ع اِ) پوست بزغاله . || زهر. شدت گرما. || شدت تب . || آغاز به شدگی دمل . || میلان نفس . || (مص ) تدبیر اندیشیدن بر شکست دشمن بطوری که معلوم او شود. || سخت راندن حمارطریده ٔ خود را. (منتهی الارب ). || گرد کردن و راندن شتران را. (منتهی الا...
-
الب
لغتنامه دهخدا
الب . [ اَ ل َ ] (ترکی ، ص ) دلیر. (شرفنامه ٔ منیری ). و رجوع به اَلب شود.
-
الب
لغتنامه دهخدا
الب . [ اَ ل ُ ب ب ](ع اِ) ج ِ لُب ّ. (منتهی الارب ). رجوع به لُب ّ شود.
-
الب
لغتنامه دهخدا
الب . [ اِ ] (اِ) درختی است مانند درخت ترنج و آن زهرناک است . (منتهی الارب ). درختی است خاردار شبیه به درخت اترج و آن را میوه ایست و رستنگاه آن فراز کوهها بود و سخت اندک باشد و از ضِجاج هیچ چیزبا وی برابری نتواند کرد و آنچه در کوه خَفِرضَض به سراة یم...
-
الب
لغتنامه دهخدا
الب . [ اِ ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) جزیره ٔ کوچکی است در ایتالیا در دریای مدیترانه به مشرق «کرس » و به سال 1814م . ناپلئون بدانجا زندانی گشت . دارای 25000 تن سکنه و معادن آهن است . در سواحل آن ماهی «ساردین » و «تون » صید کنند. محصول دیگر آن شراب است و م...
-
الب
لغتنامه دهخدا
الب . [ اِ ] (ع اِ) مقداری است معین و آن از سر انگشت سبابه تا سر انگشت ابهام است . (منتهی الارب ). || (ص ) مجتمع بودن بر کسی بظلم و عداوت : هم علیه الب واحد آنها بر وی مجتمعاند بظلم و عداوت و گاهی بدین معنی بدون لفظ واحد هم آورند و گویند هم علیه الب ...
-
الب
لغتنامه دهخدا
الب .[ اِ ] (اِخ ) بزبان چک «لاب » رود بزرگ چکسلواکی (بوهم ) و آلمان که وارد دریای شمال می گردد. این شط از بوهم سرچشمه گرفته از کوههای «ژآن » سرازیر می گردد و ناحیه ٔ «هرادک کرالوسد» و «پاردوبیتس » را مشروب می کند و پس از اتصال به «مولدو» از «تِرِزَن...
-
واژههای مشابه
-
آلب
لغتنامه دهخدا
آلب . [ آل ْب ْ / ل ِ ] (ترکی ، ص ) بترکی قدیم ، دلیر. پهلوان . و جزء نخستین بعض اعلام مرکبه ٔ ترکانست ، چون آلب ارغون ، آلب ارسلان ، آلب تگین ، و آن را اَلْب نیز گویند.
-
آلب
لغتنامه دهخدا
آلب . [ ل ِ ] (ع ص ) گِردکننده . (مهذب الاسماء).
-
آلب ارسلان
لغتنامه دهخدا
آلب ارسلان . [ اَ س َ ] (اِخ ) محمدبن داود میکائیل بن سلجوق . دومین ِ پادشاهان سلجوقی ایران . در سال 453 هَ .ق . بجای پدر خویش داود معروف بجغری بیک والی خراسان شد و دو سال بعد (455) بجای عم پادشاهی یافت . وی پادشاهی دلیر و دادگر و جنگجوی بود. مملکت ر...
-
آلب ارغون
لغتنامه دهخدا
آلب ارغون . [ ل ِاَ ] (اِخ ) چهارمین فرمانروا از سلسله ٔ اتابکان لرستان . هلاکو پس از فتح بغداد برادر او تکله را بکشت و او را حکومت لرستان داد، و او پانزده سال با حسن سیاست و تدبیر فرمان راند و در سال 673 هَ .ق . بمرد.