الب . [ اَ ] (ع اِ) پوست بزغاله . || زهر. شدت گرما. || شدت تب . || آغاز به شدگی دمل . || میلان نفس . || (مص ) تدبیر اندیشیدن بر شکست دشمن بطوری که معلوم او شود. || سخت راندن حمارطریده ٔ خود را. (منتهی الارب ). || گرد کردن و راندن شتران را. (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). || فراهم آمدن قوم کسی را از هر طرف . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || جمع نمودن لشکر را. (منتهی الارب ). لشکر گرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || فراهم آمدن و روان شدن شتران . || شتاب کردن . || رجوع نمودن . || پی هم باریدن آسمان . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.