کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اقوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اقوا
/'eqvā/
معنی
۱. (ادبی) در عروض، مختلف آوردن حرکات قوافی شعر مثل قافیۀ گِل با گُل، دَور با دُور، بَخت با دُخت، و طوس با فردوس، که یکی از عیوب قافیه است، مانندِ این بیت: هر وزیر و مفتی و شاعر که او طوسی بُوَد / چون نظامالملک و غزّالی و فردوسی بُوَد.
۲. [قدیمی] نیازمند شدن؛ محتاج شدن.
۳. [قدیمی] در جای خشک و خالی فرود آمدن.
۴. [قدیمی] تمام شدن توشه؛ بیتوشه شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اقوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اقواء] 'eqvā ۱. (ادبی) در عروض، مختلف آوردن حرکات قوافی شعر مثل قافیۀ گِل با گُل، دَور با دُور، بَخت با دُخت، و طوس با فردوس، که یکی از عیوب قافیه است، مانندِ این بیت: هر وزیر و مفتی و شاعر که او طوسی بُوَد / چون نظامالملک و غز...
-
اقوا
واژهنامه آزاد
فقیر شدن.
-
واژههای همآوا
-
اغوا
واژگان مترادف و متضاد
اغفال، تحریض، تحریک، تشجیع، تشویق، فریب، وسوسه
-
اغوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: اغواء] 'eqvā گمراه ساختن؛ از راه بهدربردن؛ گول زدن.
-
اغوا
لغتنامه دهخدا
اغوا. [ اِ ] (از ع ،اِمص ) مأخوذ از تازی . گمراهی . ضلالت . گمراه کردگی . اضلال . فریب . وسوسه . پند و نصیحت بد. برانگیختگی و تحریک و تحریض بر کارهای بد. (ناظم الاطباء). اغواء. گمراه ساختن و رجوع به اغواء شود : محمودیان از دم این مرد [ غازی ] می باز...
-
اقوع
لغتنامه دهخدا
اقوع . [ اَق ْ وُ ] (ع اِ) ج ِ قاع . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به قاع شود.
-
جستوجو در متن
-
اقواء
لغتنامه دهخدا
اقواء. [ اِق ْ ] (ع مص ) غنی و بی نیاز شدن . || نیازمند و درویش گشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). از اضداد است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جابجا سطبر ساختن رسن را. || به دشت و خشکی فرود آمدن . || سپری شدن توشه . (منتهی الارب ) ...
-
اضجاع
لغتنامه دهخدا
اضجاع . [ اِ ] (ع مص ) بر پهلو خوابانیدن کسی را بر زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پهلوی کسی را بر زمین نهادن . (از اقرب الموارد). کسی را پهلو بر زمین نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). بر پهلو خوابانیدن . || خالی ساختن جوال کسی را که پر ...