اقواء. [ اِق ْ ] (ع مص ) غنی و بی نیاز شدن . || نیازمند و درویش گشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). از اضداد است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جابجا سطبر ساختن رسن را. || به دشت و خشکی فرود آمدن . || سپری شدن توشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خالی گردیدن سرای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (ترجمان القرآن ). || خداوند ستور توانا شدن . || در قواء شدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اصطلاح قافیه ) مختلف الحرکة آوردن قوافی شعر را و برفع و جر و نصب آوردن روی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اقوا. عیبی است از عیوب قافیه و آن مختلف کردن است قافیه ها را باختلاف حرکات نه باختلاف حروف چون قافیه ٔ گِل بکسر با گل بضم و قافیه ٔ دور بفتح با دور بضم . و اقواء در لغت بمعنی تمام شدن زاد است و چون این عیب بسبب آن میباشد که زاد شاعر که قافیه ٔ صحیح است تمام شده لهذا این عیب را اقواء نام کردند. (آنندراج ) (غیاث اللغات از رساله ٔ عطایی ). و رجوع به کشاف اصطلاحات الفنون و مفاتیح شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.