کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افغانها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افغانها
لغتنامه دهخدا
افغانها. [ اَ ] (اِخ ) ج ِ افغان . نام طایفه ای مشهور که در شرق ایران سکونت دارند. رجوع به افغان و سبک شناسی ج 1 و ایران باستان ص 2266 و تاریخ کرد شود.
-
واژههای مشابه
-
شورک افغانها
لغتنامه دهخدا
شورک افغانها. [ رَ اَ ] (اِخ ) دهی ازدهستان پایین ولایت بخش فریمان شهرستان مشهد است و 237 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
مورچه خورت
لغتنامه دهخدا
مورچه خورت . [ چ َ خُرْ ] (اِخ ) از دیه های اسپاهان در بلوک برخوار، کنار راه قم و اصفهان میان برج ونداد و کاروانسرای نادرشاه . در 363 هزارگزی تهران . (یادداشت مؤلف ). قصبه ای از دهستان برخوار، بخش حومه ٔ شهرستان اصفهان واقع در پنجاه هزارگزی شمال اصف...
-
زاهدان
لغتنامه دهخدا
زاهدان . [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . واقع در 14هزارگزی جنوب خاوری بنجار و6هزارگزی راه فرعی بندزهک به زابل ، در جلگه ای گرم ومعتدل . سکنه ٔ آن 550 تن اند که به فارسی و بلوچی تکلم میکنند. آب آن از رودخانه ٔ هیرمند تأمین میشود و...
-
افاغنه
لغتنامه دهخدا
افاغنه . [ اَ غ ِن َ / ن ِ ] (اِ) ج ِ افغان که قومی است معروف . (از آنندراج ) (از غیاث اللغات ). مأخوذ از تازی ، افغانها. گروه افغان . (از ناظم الاطباء). ج ِ اَفغانی . (یادداشت بخط مؤلف ). پُختان . مرحوم ملک الشعرای بهار آرد: پختی بضم اول و یاء فار...
-
میرویس
لغتنامه دهخدا
میرویس . [ وَ ] (اِخ ) میرویس یا میراویس (1086 تا 1127 هَ . ق .). وی از افغانان غلجائی بود و در زمان ضعف دولت صفویه علیه دولت ایران شورید. در ابتدای کار کلانتر قندهار بود اما هنگامی که دولت ایران حکومت قندهار را در سال 1119 هَ . ق . به گرگین خان گرجی...
-
افغان
واژهنامه آزاد
فریاد، فغان، ناله، زاری، غوغا، فریاد از درد مصیبتی. همچنان نام قبیله یی است در مناطق مرزی بین افغانستان و پاکستان که شکل معرب اوغان می باشد شمع دل دمسازم بنشست چو او برخاست و افغان ز نظربازان برخاست چو او بنشست حافظ مبتلایی به غم محنت و اندوه فراق ...
-
حسین صفوی
لغتنامه دهخدا
حسین صفوی . [ ح ُ س َ ن ِ ص َ ف َ ] (اِخ ) (شاه سلطان ...) (1694-1722 م .) فرزند شاه سلیمان اول (شاه صفی دوم ) صفوی فرزند شاه عباس دوم ، فرزند شاه صفی اول ، فرزند شاه عباس اول صفوی است . شاه سلطان حسین شش برادر کوچکتراز خود داشت و پدرش شاه سلیمان هنگ...
-
کشمیر
لغتنامه دهخدا
کشمیر. [ ک َ ] (اِخ ) ایالتی است واقع در شبه جزیره ٔ هند در دامنه ٔ کوههای هیمالیا و نهرسند آن را مشروب میسازد.کشمیر از نظر جغرافیائی به دو اقلیم تقسیم شده و سلسله ٔ جبال عظیم هیمالیا که از شمال شرقی به جنوب شرقی امتداد دارد، حد فاصل آن دو است . اقلی...
-
غزنین
لغتنامه دهخدا
غزنین . [ غ َ ] (اِخ ) صحیح کلمه همان غزنین به نون آخر است و غزنه تلفظ عامه می باشد و مجموع بلاد آن را زابلستان گویند و غزنین قصبه ٔ آن است . شهری بزرگ و ولایت وسیعی در طرف خراسان است و آن حد میان خراسان و هند است در راهی که خیرات بسیاری دارد جز اینک...
-
جمال الدین اسدآبادی
لغتنامه دهخدا
جمال الدین اسدآبادی . [ ج َ لُدْ دی ن ِ اَ س َ ] (اِخ ) محمدبن صفدر اسدآبادی حسینی ، آزادیخواه و متفکر و مصلح اجتماعی شرق به سال 1254 هَ . ق . / 1838 و 1839 م . متولد شد. آیا او در اسعدآباد یکی از دههای توابع کابل بدنیا آمد ونسب وی به سیدعلی محدث مشه...
-
فتحعلی شاه
لغتنامه دهخدا
فتحعلی شاه . [ ف َ ع َ ] (اِخ ) قاجار. باباخان معروف به فتحعلیشاه پسر حسینقلی خان ، برادر اعیانی آغا محمدخان قاجار است . آغا محمدخان ، گرچه نسبت به خانواده ٔ خود جور و ستم میکرد، برادرزاده ٔ خود باباخان را طرف توجه قرار داد و ولیعهد خود کرد. و بارها ...
-
طهران
لغتنامه دهخدا
طهران . [ طِ ] (اِخ ) دهیست به ری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یاقوت در معجم البلدان آورده که :از مردی اهل ری که محل وثوق و اعتماد بود، شنیدم که : طهران دیهی است بزرگ و بنای این دیه تمامی در زیر زمین واقع است و احدی را یارای آن نیست که بدان دیه راه ی...