کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افزون آمدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
افزون فروش
لغتنامه دهخدا
افزون فروش . [ اَ ف ُ ] (نف مرکب ) گرانفروش . (یادداشت دهخدا) : به بازارگان گفت چندین مکوش به افزونی ای مرد افزون فروش .فردوسی .
-
کم و افزون
فرهنگ گنجواژه
کم و بیش.
-
جستوجو در متن
-
راجح آمدن
لغتنامه دهخدا
راجح آمدن . [ ج ِ م َ دَ ] (مص مرکب ) چربیدن . (ناظم الاطباء). || گران گشتن . و افزون آمدن . (آنندراج ).
-
فاضل آمدن
لغتنامه دهخدا
فاضل آمدن . [ ض ِ م َ دَ ] (مص مرکب )افزون شدن . برتری یافتن . رجوع به فاضل و فضل شود.
-
فاضل آمدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - افزون شدن . 2 - برتری یافتن .
-
فضال
لغتنامه دهخدا
فضال . [ ف ِ ] (ع مص ) همدیگر افزون آمدن . || فزونی جستن . || نبرد کردن در افزونی . (منتهی الارب ).
-
انضمام
لغتنامه دهخدا
انضمام . [ اِض ِ ] (ع مص ) فراهم آمدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). باهم آمدن . (تاج المصادر بیهقی ). فاهم آمدن . تضامم . (مجمل اللغة). فراهم آمدن چیزی به چیزی و پیوستگی و آمیختن و بهم شدن . (از غیاث اللغات ) (آنندراج ). || باریک...
-
رجحان داشتن
لغتنامه دهخدا
رجحان داشتن . [ رُ ت َ ] (مص مرکب ) چربیدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). ترجیح داشتن . برتری داشتن . مزیت داشتن . فزون آمدن . افزون آمدن . تفوق داشتن . فضیلت داشتن : قول او بر فعل ... رجحان دارد. (کلیله و دمنه ).
-
تفاضل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tafāzol ۱. بر یکدیگر برتری جستن؛ فزونی جستن.۲. از یکدیگر افزون آمدن.۳. برتری و افزونی چیزی بر چیز دیگر.
-
زکاء
لغتنامه دهخدا
زکاء. [ زَ ](ع مص ) (از «زک و») افزون شدن . (ترجمان القرآن ). گوالیدن و افزون شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بالیدن کودک . (تاج المصادر بیهقی ). بالیدن و افزون شدن . (آنندراج ). || لایق شدن . (ترجمان القرآن ). نیکو و لایق آمدن...
-
چربیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [مجاز] čarbidan ۱. افزون آمدن؛ فزونی یافتن.۲. چیره شدن؛ غالب شدن: ◻︎ سعدی ازاینپس نه عاقل است و نه هشیار / عشق بچربید بر فنون فضایل (سعدی۲: ۴۷۹).۳. سنگینتر شدن چیزی از چیز دیگر.
-
چربیدن
لغتنامه دهخدا
چربیدن . [ چ َ دَ ] (مص جعلی ) غالب شدن . (برهان ) (انجمن آرا) (جهانگیری ). غالب آمدن بر چیزی . (آنندراج ). غالب شدن و مظفر شدن . (ناظم الاطباء). غلبه کردن : چربیدن زور کسی بر کسی ؛ برتر آمدن . فائق شدن : گر بپرم بر فلک شاید که میمون طایرم ور بچربم ب...
-
ترییع
لغتنامه دهخدا
ترییع. [ ت َ ] (ع مص ) فراهم آمدن قوم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || پاکیزه و افزون شدن طعام و جز آن . || پاکیزه وافزون گردانیدن طعام و جز آن . (از اقرب الموارد).
-
زکو
لغتنامه دهخدا
زکو. [ زُ ک ُوو ] (ع مص ) زکا و زکاء و زکواً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بالیدن کودک . (تاج المصادر بیهقی ). گوالیدن . || افزون شدن . || نیکو و لایق آمدن . || خوش عیش گردیدن . (آنندراج ). رجوع به همه ٔ معانی زکاء شود.
-
بهور
لغتنامه دهخدا
بهور. [ ب ُ ] (ع مص ) روشن شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). روشن شدن و روشن کردن خورشید. (از اقرب الموارد). || خوشنما نمودن . || غلبه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). برتر شدن از یاران . (از اقرب الموارد). || افزون آمدن روشنی ماه برفروغ دیگر ستارگان...