زکاء. [ زَ ](ع مص ) (از «زک و») افزون شدن . (ترجمان القرآن ). گوالیدن و افزون شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بالیدن کودک . (تاج المصادر بیهقی ). بالیدن و افزون شدن . (آنندراج ). || لایق شدن . (ترجمان القرآن ). نیکو و لایق آمدن . منه : هذا الامر لایزکو بفلان ؛ ای لایلیق به . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || به ناز زیستن در خصب . (تاج المصادر بیهقی ) (از دهار). خوش عیش گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فراخ حال و خوش عیش گردیدن . (ناظم الاطباء). || بصلاح آمدن . (ترجمان القرآن ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.