کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افخ
لغتنامه دهخدا
افخ . [ اَ ] (ع مص ) بر یافوخ زدن . (ناظم الاطباء). زدن یافوخ (جائی از پیش سر که در کودکی نرم و جنبان می باشد) را. (منتهی الارب ). بر افراز پیش سر زدن . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
افاخة
لغتنامه دهخدا
افاخة. [ اِ خ َ ] (ع مص ) تیز دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). چون واوی باشد، تیز دادن . (ناظم الاطباء). باد دادن : افاخ الرجل افاخة؛ خرجت منه ریح . (از اقرب الموارد). باد رها کردن . (المصادر زوزنی ). گند کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطب...