کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افاویه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
افاویه
/'afāvih/
معنی
= افواه
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
افاویه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اَفواه] [قدیمی] 'afāvih = افواه
-
افاویه
لغتنامه دهخدا
افاویه . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَفواه ، جج ِ فوه ، بمعنی دهان و دندان و دیگ افزار و بوی افزار که از آن خوشبوی را نیکو نمایند و رنگ شکوفه وگونه ٔ آن و صنف هر چیز و گونه ٔ آن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به افواه و فوه شود. ||...
-
جستوجو در متن
-
فوه
لغتنامه دهخدا
فوه . (ع اِ) دهان . ج . افواه ، افهاه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || دندان . || دیگ افزار. || بوی افزار که از آن خوشبوی را نیکو سازند. || رنگ شکوفه و گونه ٔ آن . || صنف هر چیزی و گونه ٔ آن . ج ، افواه . جج ، افاویه . (منتهی الارب ).
-
خطار
لغتنامه دهخدا
خطار. [ خ َطْ طا ] (ع ص ) نیزه جنبان و جنباننده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || نیزه زننده . (منتهی الارب ). || مرد دست بردارنده برای انداختن تیر. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). || عطار. (منتهی الارب ). || (اِ) روغن زیت که با افاویه ٔ طیب گیر...
-
قندید
لغتنامه دهخدا
قندید. [ ق ِ ] (ع اِ) قند. (فهرست مخزن الادویة) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). کَند. (منتهی الارب )(آنندراج ) (ناظم الاطباء). || اسپرک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). الورس الجید. (اقرب الموارد). || می انگوری یا شیره ٔ انگور که در آن هرگونه بوی افزار ان...
-
تمتین
لغتنامه دهخدا
تمتین . [ ت َ ] (ع مص ) به رشته بخیه زدن خیمه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بخیه زدن خیمه را به رشته . (ناظم الاطباء): متن الخیمة؛ ضربها بخیوطها و آجاد مد اطنابها، یقال متن خبأک . (اقرب الموارد). || تقدمنی الی موضع کذا ثم الحقک ؛ گفتن مر پیش رونده ...
-
ضرع
لغتنامه دهخدا
ضرع . [ض َ ] (ع اِ) پستان ، و هوللظلف و الخف او للشاة و البقر و نحوهما. ج ، ضروع . (منتهی الارب ). پستان گاو و گوسفند. (دهار). پستان اشتر. (مهذب الاسماء). پستان گاو و گوسفند و غزال و امثال آن . پستان شتر و گاو و گوسفند و مانند آن ، یا آنکه مخصوص بقر ...
-
ادویه
لغتنامه دهخدا
ادویه . [ اَدْ ی َ / ی ِ ] (از ع ، اِ) ج ِ دَواء. داروها. عقاقیر : هر کس بکاشان ... رسیده ... بر دارالمرضی و فاروقهای ثمین و انواع ادویه و معاجین و تفرقه ٔ آن بر فقراء و مساکین اطلاع یافته داند... (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 22). || گاه در تداول عوام ادوی...
-
حب المحلب
لغتنامه دهخدا
حب المحلب . [ ح َب ْ بُل ْ م ِ ل َ ] (ع اِ مرکب ) نیوند مریم . نوعی از داروهای افاویه است . (بحر الجواهر). صاحب اختیارات گوید: بپارسی نیوند مریم خوانند بهترین وی فربه بود و طبیعت وی گرم و خشک است و گویند معتدل بود و گویند سرد است و قول اصح آن است که ...
-
جزر
لغتنامه دهخدا
جزر. [ ج َ زَ / ج ِ زَ ] (معرب ، اِ) زردک و در این صورت معرب گزر است . و بکسر جیم نیز آمده است . (منتهی الارب ). بیخ معروفی است که آنرا میخورند و معروف و اصل آن فارسی و بکسر جیم هم آمده . (تاج العروس ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). و سرخ رنگ و زم...
-
اظفارالطیب
لغتنامه دهخدا
اظفارالطیب . [ اَ رُطْ طی ] (ع اِ مرکب ) در فرهنگنامه مسطور است که اظفارالطیب را بپارسی ناخن پریان گویند و آن دارویی است . (مؤید الفضلاء). دولع. هندی آن نک است . (یادداشت مؤلف ). در فرهنگنامه است که اظفارالطیب حرف (کذا)و آن جانوری است از حشرات بحری...