تمتین . [ ت َ ] (ع مص ) به رشته بخیه زدن خیمه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). بخیه زدن خیمه را به رشته . (ناظم الاطباء): متن الخیمة؛ ضربها بخیوطها و آجاد مد اطنابها، یقال متن خبأک . (اقرب الموارد). || تقدمنی الی موضع کذا ثم الحقک ؛ گفتن مر پیش رونده را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). یقال : متن لفلان کذا و کذا ذراعاً ثم لحقه . (اقرب الموارد). || رشته ٔ موی میان طرائق خیمه در کردن تا سر ستون ندرد خیمه را. || استوار بستن کمان به پی . || استوار و محکم کردن خیک رابروغن و اصلاح آن نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || استوار کردن . (تاج المصادر بیهقی ). درشت و استوار قرار دادن . (از اقرب الموارد). سخت و محکم گردانیدن چیزی را. (از ذیل اقرب الموارد). || استوار کردن دلو را. (از ذیل اقرب الموارد). || غذا را به افاویه چاشنی زدن . (از اقرب الموارد). || (ع اِ) رشته خیمه . تمتان مثله . ج ، تماتین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به تماتین و تمتان شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.