کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
افادت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
افادت
لغتنامه دهخدا
افادت . [ اِ دَ ] (ع مص ) افادة. برسولی نزد کسی آمدن . (منتهی الارب ). || فایده دادن . (منتهی الارب ). سود دادن . سود بخشیدن . فایدة. رجوع به این کلمه شود : تا شنوندگان و خوانندگان را افادت باشد. (مقدمه ٔ اسدی ).پس تعلیم دیگران که اگر به افادت دیگران...
-
واژههای همآوا
-
افادة
لغتنامه دهخدا
افادة. [اِ دَ ] (ع مص ) فایده گرفتن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). کسب فائده کردن . (از اقرب الموارد). چیزی ستاندن از کسی . (مؤیدالفضلا) (آنندراج ). || فایده دادن . (منتهی الارب ) (مؤیدالفضلا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج ا...
-
افئدة
لغتنامه دهخدا
افئدة. [ اَ ءِ دَ ] (ع اِ) ج ِ فُؤآد، یعنی دل و جز آن . (از منتهی الارب ).ج ِ فؤاد، بمعنی قلب و برخی باطن قلب و دسته ای پرده ٔ آن و گروهی بمعنی عقل گفته اند. (از اقرب الموارد).بمعنی دلها و این جمع فؤاد است که بمعنی دل باشد. (غیاث اللغات ). افیده ....
-
أَفْئِدَةُ
فرهنگ واژگان قرآن
دلها
-
جستوجو در متن
-
صدرنگ
لغتنامه دهخدا
صدرنگ . [ ص َ رَ ] (ص مرکب ) رنگارنگ . ملون . و صد در بیت زیر افادت تکثیر کند : جامه ٔ صدرنگ از آن خم ّ صفاساده و یکرنگ گشتی چون ضیا.مولوی .
-
صد در صد
لغتنامه دهخدا
صد در صد. [ ص َ دَ ص َ ] (ق مرکب ) جمله ای است که در تداول عامه افادت تأکید و رفع تردید کند: صد در صد چنین است ؛ مسلماً چنین است ، بی شبهه چنین است . || (ص مرکب ) خالص . سره .
-
صده در صده
لغتنامه دهخدا
صده در صده . [ ص َ دَ / دِ دَص َ دَ / دِ ] (ق مرکب ) صدتاصدتا. صدصد : همه فیلسوفان صده در صده بپائینگه (؟) تخت او صف زده . نظامی .و این لغت در این بیت افادت تکثیر کند.
-
ابن طحان
لغتنامه دهخدا
ابن طحان . [ اِ ن ُ طَح ْ حا ] (اِخ ) ابوالاصبغ عبدالعزیزبن علی . از مشاهیر ادباء و قُرّاء اندلس . مولد به سال 498 هَ .ق . در اشبیلیه . وی به مصر و شام و عراق سفر کرده و سالها درشهرهای مزبور به افادت مشغول بوده است و بعد از 559 به حلب درگذشته است . ا...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن علی الاَّدمی ، مکنی به ابوطالب بغدادی . از صاحب سیاق نقل شده که او امام در نحوو تصریف بود و به نیشابور شد و در آنجا اقامت گزید و افادت و استفادت کرد و او را با ائمه مقالاتست و درمناظرات نحو و ادب مشهور است و بعد از س...
-
صدکار
لغتنامه دهخدا
صدکار. [ ص َ ] (ص مرکب ) چندین کاره . دارنده ٔ چندین هنر : منم در کار خود صدکار و بی کاربگاه مهر دل صدیار و بی یار. (ویس و رامین ). || (اِ مرکب ) کار بسیار : ز بهر مردم بیگانه صد کاربنام و ننگ باید کرد ناچار. (ویس و رامین ).و صد در این بیت ها افادت ت...
-
رسم تام
لغتنامه دهخدا
رسم تام . [ رَ م ِ تام م ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) مرکب است از جنس قریب و عرض خاص . مقابل رسم ناقص . (از فرهنگ لغات و اصطلاحات فلسفی تألیف سجادی ). آنچه ترکیب یابد از جنس قریب و عرض خاص مانند تعریف انسان به حیوان ضاحک . (از تعریفات جر...
-
قیاس شعری
لغتنامه دهخدا
قیاس شعری . [ س ِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) آنچه از تألیف اقوال حادث شود افادت تخیل کند بر وجهی که خواهند و در موضعی که خواهند و آن را قیاسات شعری خوانندو تعلقش بیشتر به امور جزوی بود، مانند: خطابت و فایده ٔ آن حدوث انفعالات نفسان...
-
مستجمع
لغتنامه دهخدا
مستجمع. [ م ُ ت َ م ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از مصدر استجماع . فراهم آمده و با هم جمع شده . (ناظم الاطباء). || خواهان اجتماع . (ناظم الاطباء). || جمعکننده و فراهم آرنده . (غیاث ). || کامل . سرآمد : فیلسوفان گفتند سندباد بر ما به فضل و علم راجح است و در م...