کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغواء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اغواء
معنی
( اِ ) [ ع . ] (مص م .)گمراه کردن ،گول زدن .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغواء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .)گمراه کردن ،گول زدن .
-
اغواء
لغتنامه دهخدا
اغواء. [ اِ ] (ع مص ) گمراه گردانیدن . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). گمراه کردن . (آنندراج ) (از منتخب بنقل غیاث اللغات ). بی راه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از المصادر زوزنی ). بگمراهی انداختن . (از اقرب الموارد)...
-
واژههای همآوا
-
اقواء
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - در جای خشک و خالی فرود آمدن . 2 - به پایان رسیدن توشه . 3 - نیازمند شدن . 4 - تهی دست شدن . 5 - از عیوب قافیه وآن اختلاف حرکت حذو و توجیه است .
-
اقواء
لغتنامه دهخدا
اقواء. [ اِق ْ ] (ع مص ) غنی و بی نیاز شدن . || نیازمند و درویش گشتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). از اضداد است . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || جابجا سطبر ساختن رسن را. || به دشت و خشکی فرود آمدن . || سپری شدن توشه . (منتهی الارب ) ...
-
اقواع
لغتنامه دهخدا
اقواع . [اَق ْ ] (ع اِ) ج ِ قاع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). زمین های پست و هموار نرم . (آنندراج ). رجوع به قاع شود. || ج ِ قَوْع . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). جاهای خشک کردن خرما و گندم و جز آن . (آنندراج ). رجوع...
-
جستوجو در متن
-
subornation
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فروپاشی، رشوه، اغواء بکار بد، زیر پا نشینی، اغواء
-
suasions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سمبل ها، ترغیب، تحریک، اغواء
-
suasion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سقوط، ترغیب، تحریک، اغواء
-
suborner
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیرزمینی، اغواء کننده
-
suborners
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیرزمین، اغواء کننده
-
suborning
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فراموش کردن، دزدکی و محرمانه چیزی کسب کردن، کسی را بکاربد اغواء کردن
-
suborned
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فریب خورده، دزدکی و محرمانه چیزی کسب کردن، کسی را بکاربد اغواء کردن
-
suborn
دیکشنری انگلیسی به فارسی
زیرزمینی، دزدکی و محرمانه چیزی کسب کردن، کسی را بکاربد اغواء کردن