کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اغ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اغ
لغتنامه دهخدا
اغ . [ اُ ] (اِ صوت ) صدائی که در حین استفراغ از گلو برآید. (فرهنگ نظام ): صدای اغ بچه را شنیدم ، دویدم بیرون شانه هایش را گرفتم مبادابر زمین افتد. (فرهنگ نظام ). و رجوع به اغ اغ شود.- اُغ زدن ؛ درحال استفراغ و قی از گلو صدا دادن . و مشتقات مصدر مذک...
-
واژههای مشابه
-
اُغْ
لهجه و گویش گنابادی
ogh در گویش گنابادی یعنی افسوس ، دریغ ، آه
-
اغ اغ
لغتنامه دهخدا
اغ اغ . [ اُ اُ ] (اِ صوت ) آوازی که در گلو بگردد در وقت غرغره کردن و مانند آن . (آنندراج ). آوازی که در گلو از قرقره کردن پدید آید. (ناظم الاطباء):بود تکرار نیت در وضویت کشی در آب تا صد بار رویت کنی از غسل تا خود را نمازی نوای اُغ اُغ را کوک سازی . ...
-
آغ بلاغ
لغتنامه دهخدا
آغ بلاغ . [ ب ُ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه قزوین و همدان میان گوریجان و گوروان .
-
آغ بوغوش
لغتنامه دهخدا
آغ بوغوش . [ ب ُ غُش ْ ] (اِخ ) نام محلی کنار راه سراب به اردبیل میان ساری قیه و مجمیر در 161300 گزی تبریز.
-
اغ زدن
لغتنامه دهخدا
اغ زدن . [ اُ زَ دَ ] (مص مرکب ) آواز برآمدن از گلو هنگام قی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
گدوک آغ بوغوش
لغتنامه دهخدا
گدوک آغ بوغوش . [ گ َ ] (اِخ ) رجوع به آغ بوغوش شود.
-
آغ و داغ
لغتنامه دهخدا
آغ و داغ . [ غ ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عوام ، آغ و داغ چیزی یا کسی بودن ؛ سخت خواهان و شیفته ٔ او بودن . عاشق غاش کسی یا چیزی بودن . || (اِ مرکب ، از اتباع ) آغ و داغش درآمده بودن ؛ سخت لاغر و نزار شده بودن چنانکه یک یک استخوانهای او بچشم ت...
-
تازه کند آغ زیارت
لغتنامه دهخدا
تازه کند آغ زیارت . [ زَ ک َ دِ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان قوریچای بخش قره آغاج شهرستان مراغه است که در 21500گزی شمال باختری قره آغاج و 15هزارگزی جنوب شوسه ٔ مراغه به میانه واقع است . کوهستانی و معتدل است و 295 تن سکنه دارد،شیعه ، ترکی . آب آن از چشمه...
-
سیف آباد آغ داغ
لغتنامه دهخدا
سیف آباد آغ داغ . [ س َ دِ ] (اِخ ) دهی است جزء بخش نمین شهرستان اردبیل . دارای 105 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
آغ و داغ
فرهنگ گنجواژه
شیفته.
-
واژههای همآوا
-
عق
لغتنامه دهخدا
عق . [ ع َق ق ] (ع ص ) نافرمان پدر ومادر و آزارده آنها را. (منتهی الارب ). عاق ّ. (اقرب الموارد). و رجوع به عاق شود. || (اِ) شکاف . (منتهی الارب ). هر شکافی که در ریگ و غیره باشد. || حفره ٔ عمیق در زمین . (از اقرب الموارد).
-
عق
لغتنامه دهخدا
عق . [ ع َق ق ] (ع مص ) شکافتن جامه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شکافتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || قربان کردن در هفته ٔ نخست مولود. (از منتهی الارب ). ذبح کردن برای نوزاد در روز هفتم ، و نیز تراشیدن «عقیقه ٔ» او را. (از اقرب ا...