عق . [ ع َق ق ] (ع مص ) شکافتن جامه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شکافتن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). || قربان کردن در هفته ٔ نخست مولود. (از منتهی الارب ). ذبح کردن برای نوزاد در روز هفتم ، و نیز تراشیدن «عقیقه ٔ» او را. (از اقرب الموارد). کشتن گوسفند در وقت راندن فرزند، و موی باز کردن او. (المصادر زوزنی ). گوسفند کشتن از فرزندروز هفتم و موی وی باز کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || نیزه بسوی آسمان انداختن . (از منتهی الارب ). پرتاب کردن نیزه را بسوی آسمان . و چنین نیزه ای را عقیق نامند. (از اقرب الموارد). تیر سوی آسمان انداختن . (تاج المصادر بیهقی ). || فروریختن باد از ابر باران دار، باران را. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.