کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعقل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
عاقل
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: âqel طاری: âqel طامه ای: âqel طرقی: âqel کشه ای: âqel نطنزی: âqel
-
جستوجو در متن
-
عقل
لغتنامه دهخدا
عقل . [ ع َ ق َ ] (ع مص ) «أعقل » بودن شتر. (از اقرب الموارد). رجوع به اعقل و عَقَل در معنی اسمی شود.
-
عقلاء
لغتنامه دهخدا
عقلاء. [ ع َ ] (ع ص ) مؤنث أعقل . (از اقرب الموارد). ناقة عقلاء؛ شتر ماده ٔ برتافته پای . (منتهی الارب ). ج ، عُقل . (اقرب الموارد). و رجوع به أعقل شود. || زنی که «انقلاب رحم » و «عقل » دارد. (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به انقلاب رحم و عقل شود.
-
اعقلین
لغتنامه دهخدا
اعقلین . [ اَ ق َ ل َ ] (ع ص ، اِ) تثنیه ٔ اعقل : ای نهاده پای رفعت بر فلک وی ربوده گوی عقل از اعقلین .سعدی .
-
خواجه نصیرالدین طوسی
لغتنامه دهخدا
خواجه نصیرالدین طوسی . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ن َ رُدْ دی ن ِ ] (اِخ ) رجوع به نصیرالدین بن محمدبن محمدبن الحسن الطوسی شود : و در آن وقت مولانا سعید خواجه نصیرالدین طوسی که اکمل و اعقل عالم بود و جماعت اطباء روزگار رئیس الدوله و فرزندان ایشان . (جامع ر...
-
اکیس
لغتنامه دهخدا
اکیس . [ اَک ْ ی َ ] (ع ن تف ) زیرک و دانا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || زیرک تر. (آنندراج ) (دهار) (غیاث اللغات ). نعت تفضیلی از کَیِّس . کیس تر. باکیاست تر. اعقل . زیرک تر.- امثال : اکیس من قشة . (یادداشت مؤلف ). || پاک و صافی تر. (از حاشی...
-
معاقلة
لغتنامه دهخدا
معاقلة. [م ُ ق َ ل َ ] (ع مص ) به خرد با کسی نبرد کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به خرد نبرد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ): عاقله معاقلة فعقله ؛ نبرد کرد او را در خرد پس اعقل و با خردتر از او بود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مساوات کردن ، و...
-
اکتب
لغتنامه دهخدا
اکتب . [ اَ ت َ ] (ع ن تف ) نویسنده تر. خوش خطتر. (یادداشت مؤلف ) : قال [ عثمان ] من اکتب الناس ؟ قالوا کاتب رسول اﷲزیدبن ثابت . (کتاب المصاحف ابوبکر سجستانی ). و مارأیت خادماً اعقل منه و لا اکتب یداً. (معجم الادباء یاقوت ج 2 ص 39). ماقال (اما بعد)...
-
اعقال
لغتنامه دهخدا
اعقال . [ اِ ] (ع مص ) خردمند یافتن کسی را: اعقله ؛ خردمند یافت آنرا. (منتهی الارب ). خردمندیافتن کسی را. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باخرد یافتن کسی را. (از اقرب الموارد). || واجب شدن بر کسی عقال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). واجب گردید...
-
اسلم
لغتنامه دهخدا
اسلم . [ اَ ل َ ] (اِخ ) ابن زید الجهنی . از برگزیدگان عباد اسکندریه . ابراهیم بن ادهم گوید در اسکندریه مردی را دیدار کردم که او را اسلم بن زیدالجهنی گفتندی ، مرا گفت : کیستی ؟ گفتم : جوانی از مردم خراسان . گفت : چه ترا بخروج از دنیا واداشته ؟ گفتم ز...
-
ابن ماسویه
لغتنامه دهخدا
ابن ماسویه . [ اِ ن ُ ی َ ] (اِخ ) ابوزکریا یحیی (یوحنا)بن ماسویه . فاضلی طبیب و مصنفی دانشمند بود. خدمت مأمون و معتصم و واثق کرد. پدراو ماسویه در جندی شاپور عطار بود و خود یوحنا تلمیذجبرئیل بن بختیشوع طبیب هارون بود، و حنین بن اسحاق شاگرد ابن ماسوی...
-
بخرد
لغتنامه دهخدا
بخرد. [ ب ِ رَ ] (ص مرکب ) خردمند. صاحب عقل . گویا در اصل باخرد بوده مخفف گشته حرکت باء هم مبدل گشت . با فتح باء هم صحیح است . (فرهنگ نظام ). هوشیار. (غیاث اللغات ). هوشمند. صاحب ادراک . خبردار. (ناظم الاطباء). عاقل . خردمند. فرزانه . ذولب . ذونهیه ....
-
طرمطاز
لغتنامه دهخدا
طرمطاز. [ ] (اِخ ) (امیر...) پسر بایجوبخشی ، از امرای عصر الجایتو. وی همان شخصی است که الجایتو را به مذهب شیعه متمایل ساخت و سبب آن بنابر گفته ٔ حافظ ابرو در مجمعالتواریخ آن بود که در تاریخ سنه ٔ اثنین و سبعمائة (702 هَ . ق .) که پادشاه غازان خان بود...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن یحیی بن سعید ملقب به بدیعالزمان همدانی و مکنی به ابوالفضل . یاقوت در معجم الادباء(چ مارگلیوث ج 1 ص 94 ببعد) آرد: ابوشجاع شیرویه بن شهردار در تاریخ همدان آورده است که احمدبن حسین بن یحیی بن سعیدبن بشر ابوالفضل ملقب ...
-
خدابنده
لغتنامه دهخدا
خدابنده . [ خ ُ ب َ دَ/ دِ ] (اِخ ) لقب سلطان محمد اولجایتو پادشاه مغولی است که از سال 703 تا 716 هَ .ق . بر ایران و متصرفات مغولی در حوالی ایران حکومت کرد. اینک شرح حال اوبنقل از تاریخ مغول عباس اقبال آشتیانی : غازان خان [پادشاه مغولی ایران ] در ایا...