کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعقال پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعقال
لغتنامه دهخدا
اعقال . [ اِ ] (ع مص ) خردمند یافتن کسی را: اعقله ؛ خردمند یافت آنرا. (منتهی الارب ). خردمندیافتن کسی را. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). باخرد یافتن کسی را. (از اقرب الموارد). || واجب شدن بر کسی عقال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). واجب گردید...
-
جستوجو در متن
-
خردمند یافتن
لغتنامه دهخدا
خردمند یافتن .[ خ ِ رَ م َ ت َ ] (مص مرکب ) اِعقال . (منتهی الارب ).
-
دریابنده
لغتنامه دهخدا
دریابنده . [ دَرْ ب َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) عاقل . هوشمند. ذهین . زیرک . (ناظم الاطباء). خادش . دَرّاک . شاعر. فقیه . (منتهی الارب ). فَهِم فهیم . (دهار). مدرک . مدرکة. نَدِس . (منتهی الارب ) : این دو کس باید که از همه مردان جهان کاملتر وعاقلتر و دریا...