کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعظام پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اعظام
/'e'zām/
معنی
۱. بزرگ گردانیدن؛ بزرگ شمردن؛ بزرگداشت.
۲. به بزرگی ستودن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اکرام، بزرگداشت، تبجیل، تجلیل، تکریم ≠ خوارداشت
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعظام
واژگان مترادف و متضاد
اکرام، بزرگداشت، تبجیل، تجلیل، تکریم ≠ خوارداشت
-
اعظام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'e'zām ۱. بزرگ گردانیدن؛ بزرگ شمردن؛ بزرگداشت.۲. به بزرگی ستودن.
-
اعظام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بزرگ داشتن . 2 - (اِمص .) بزرگداشت .
-
اعظام
لغتنامه دهخدا
اعظام . [ اَ ] (اِخ ) نام جایی است که در ابیات زیر آمده است :فقد قدمت آیاتها و تنکرت لما مر من ریح و اوطف مرهم تأملت من آیاتها بعد اهلهاباطراف اعظام فاذناب ازنم .کثیر (از معجم البلدان ).
-
اعظام
لغتنامه دهخدا
اعظام . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ عظم (در خردی و بزرگی ستاره ها)، یعنی اقدار.- اعظام کواکب ؛ اقدار ستارگان از شش عظم یا قدر. (یادداشت بخط مؤلف )
-
اعظام
لغتنامه دهخدا
اعظام . [ اِ ] (ع مص ) بزرگ کردن و بزرگ داشتن . (غیاث اللغات ). بزرگ گردانیدن .بزرگ داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عظمت گذاشتن و بزرگ داشتن کسی را. (از اقرب الموارد). || ببزرگی صفت کردن . بزرگ دیدن کسی را. (منت...
-
واژههای همآوا
-
اعزام
واژگان مترادف و متضاد
ارسال، روانه، سوق، فرستادن، گسیل ≠ احضار
-
اعزام
فرهنگ واژههای سره
گسیل، فرستادن
-
اعزام
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر، اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی] 'e'zām روانه کردن؛ فرستادن.
-
اعزام
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] (مص م .) در فارسی به معنای فرستادن ، روانه کردن .
-
اعزام
لغتنامه دهخدا
اعزام . [ اِ ] (از ع ، اِمص ) در تداول عامیانه ٔ فارسی ، فرستادن کسی یا کسانی را. (یادداشت بخط مؤلف ).- اعزام داشتن ؛ فرستادن کسی یا کسانی را بجایی . روانه کردن .- اعزام شدن ؛ مأموریت یافتن کسی یا کسانی بجایی .- اعزام کردن ؛ گسیل داشتن . ارسال دا...
-
جستوجو در متن
-
اکرام
واژگان مترادف و متضاد
احترام، احسان، اعزاز، اعظام، بزرگداشت، تکریم، گرامیداشت، مرحمت ≠ تحقیر
-
تفخیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعظام، بزرگداشت، گرامیداشت ۲. بزرگ شمردن، بزرگ گردانیدن، گرامی داشتن