کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اعشی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
اعشی
معنی
(اَ شا) [ ع . ] (ص .) شبکور.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
اعشی
فرهنگ فارسی معین
(اَ شا) [ ع . ] (ص .) شبکور.
-
اعشی
لغتنامه دهخدا
اعشی . [ اَ شا ] (اِخ ) چندین تن بدین نام شهرت دارند. از آن جمله است : اعشی بنی نهشل ، اسودبن یعفر. اعشی بن ابی ربیعه . اعشی بنی طرود. اعشی بنی الحرماز. اعشی بنی راسد (یا اسد). اعشی بنی عکل . اعشی بن معروف خیثمه یا خیثمی و اعشی بنی عقیل . اعشی بنی ما...
-
اعشی
لغتنامه دهخدا
اعشی . [ اَ شا ] (اِخ ) ربیعةبن یحیی بن معاویة از بنی تغلب و از شاعران معروف عصر اموی است که به «اعشی تغلب » شهرت داشت . او در نواحی موصل بدنیا آمد و سپس بشام رفت و به دربار ولیدبن عبدالملک پیوست و او را مدح گفت و صله و انعام گرفت و تا آخر عصر عمربن ...
-
اعشی
لغتنامه دهخدا
اعشی . [ اَ شا ] (اِخ ) عبداﷲبن اعور مازنی . وی از اصحاب پیغمبر (ص ) و از شعرای دوره ٔ جاهلیت بود که بشرف دین اسلام مشرف شد و همچنان بگفتن شعر ادامه داد و حضرت پیامبر (ص ) را مدح گفت . (از قاموس الاعلام ترکی ). ابیات زیر از اوست :یا مالک الناس و دیان...
-
اعشی
لغتنامه دهخدا
اعشی . [ اَ شا ] (اِخ ) عبدالرحمان بن حارث همدانی ، معروف به «اعشی همدان ».شاعری است از مردم یمن که به کوفه ساکن بود. وی از بزرگان شعرای زمان خود بود و از شاعران عصر اموی بشمار است . او یکی از فقیهان و قرّاء بود و چون شعر نیزمیگفت بشاعری شهرت یافت . ...
-
اعشی
لغتنامه دهخدا
اعشی . [ اَ شا ] (اِخ ) لقب شاعری عظیم الشأن از عرب . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). نام وی میمون بن قیس است و بجهت بسیاری تفنن در سرودن شعر او را «صناجةالعرب » میگفتند. وی یکی از چهار تن شاعر عرب است که به اتفاق او را شاعرترین شعراء عرب میدانند. و او ب...
-
اعشی
لغتنامه دهخدا
اعشی . [ اَ شا ] (ع ص ) شب کور. آن که شب و روز کم بیند، یا نابینا و منسوب به آن اعشوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی شب کور نیز آمده و آنکه شب و روز کم بیند. (آنندراج ). شبکور. و انثی عشواء. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). شبکور. (شرفنامه ٔ منیری...
-
واژههای مشابه
-
اعشی باهلة
لغتنامه دهخدا
اعشی باهلة. [ اَ شا هَِ ل َ ] (اِخ ) لقب عامر است . (منتهی الارب ). و ابیات زیر از اوست :من لیس فی خیره من فیفسده علی الصدیق و لا فی صفوه کدرو لیس فیه اذا استنظرته عجل و لیس فیه اذا یاسرته عُسر.(از عیون الاخبار ج 3 ص 5).
-
اعشی تغلب
لغتنامه دهخدا
اعشی تغلب .[ اَ شا ت َ ل ِ ] (اِخ ) شاعر معروف عرب در عصر اموی موسوم به ربیعةبن یحیی بن معاویة. بیت زیر از اوست :اذا حلت معاویةبن عمروعلی الاطواء خنقت الکلابا. (از عیون الاخبار ج 3 ص 263).و رجوع به اعشی ربیعةبن یحیی ... شود.
-
اعشی کبیر
لغتنامه دهخدا
اعشی کبیر. [ اَ شا ک َ] (اِخ ) همان شاعر معروف عرب موسوم به میمون بن قیس است . دیوان او را ابوسعید سکری و ابوعمرو شیبانی و اصمعی و ابن السکیت و طوسی و تغلب گرد کرده اند. (از فهرست ابن الندیم ). رجوع به اعشی میمون بن قیس ... شود.
-
اعشی همدان
لغتنامه دهخدا
اعشی همدان . [ اَ شا هََ ] (اِخ ) از شعرای عرب موسوم به عبدالرحمان عبداﷲبن حارث همدانی است . رجوع به این کلمه و عقدالفرید ج 2 ص 13 و ج 3 ص 340 شود:یکی چون بشر بن حازم دوم چون عمروبو یحیی سیم چون اعشی همدان ، چهارم نهشل قری .منوچهری .
-
اعشی الاکبر
لغتنامه دهخدا
اعشی الاکبر. [ اَ شَل ْ اَ ب َ ] (اِخ )همان شاعر معروف عرب موسوم به میمون بن قیس است . رجوع به این کلمه و البیان و التبیین و فهرست آن شود.
-
اعشی قیس
لغتنامه دهخدا
اعشی قیس . [ اَ شا ق َ ] (اِخ ) همان شاعر معروف عرب موسوم به میمون بن قیس است . رجوع به این کلمه شود.